سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و او را گفتند اگر در خانه مردى را به رویش بندند روزى او از کجا سوى او آید ؟ فرمود : ] از آنجا که مرگش بر وى در آید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :16
کل بازدید :175207
تعداد کل یاداشته ها : 304
103/1/31
7:35 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
دوست[29]
«اینهایی که الان در ایران مشغول فتنه هستند این ها از اسلام هیچ اطلاع ندارند . و به حسب ان طوری که من می فهمم این ها مرتبط با امریکا هستند ولو این که اسمشان بر خلاف است و ملت ما باید این ها را رد بکنند و اعتنایی به انها نکنند و خودشان در همین سیل جمعیت ایران منحل خواهند شد.» صحیفه امام خمینی (ره) ج6-ص471

خبر مایه

گروه سیاسی- مصوبه روز گذشته مجلس هشتم با عنوان طرح حمایت و تقویت از مراکز آموزش عالی غیردولتی که پشت پرده آن بنا به تصریح عباسعلی نورا از نمایندگان حامی جاسبی در مجلس، قانونی کردن برخی موارد به نفع مدیریت فعلی دانشگاه آزاد بود، نقطه سیاهی در کارنامه مجلس هشتم است که بر اساس آن، دیگر نمی‌توان مانند گذشته عنوان اصولگرا را به کلیت این مجلس اطلاق کرد.

 به گزارش رجانیوز، ساقط شدن مجلس هشتم از اصولگرایی زمانی محرز شد که محمد دهقان نماینده چناران و طرقبه، نمایندگان را به یکی از دستورات رهبر انقلاب توجه داد که بر مبنای آن، در مواردی که شورای عالی انقلاب فرهنگی به موضوعی ورود می‌کند، مجلس نباید در آن موضوع وارد شود.

 وی با یادآوری اینکه عباسعلی نورا صریحا به پشت پرده حمایتی این طرح از دانشگاه آزاد اشاره کرده است، به رئیس مجلس اخطار قانون اساسی داد که این طرح بر اساس نصّ فرمایش رهبر انقلاب باید از دستور کار خارج شود.

 اما علی لاریجانی رئیس مجلس در واکنش به این اخطار قانون اساسی با تکرار اظهارات دهقان و تأکید بر اینکه چنین دستوری از سوی رهبر انقلاب صادر شده است، در اقدامی عجیب، دستور روشن و بدون تفسیر رهبری را به رأی نمایندگان گذاشت و از میان نمایندگان حاضر در جلسه، 134 نفر در مقابل حدود 70 نفر با این اخطار مخالفت کردند تا مشخص شود مجلس هشتم بیش از آنکه اصولگرا باشد، جاسبی‌گرا است.

 عدم توجه به دستور صریح رهبر انقلاب از سوی این نمایندگان در حالی است که در مجلس ششم نیز 127 نفر از نمایندگان در نامه موهنی به رهبر انقلاب پس از حمله امریکا به عراق از ایشان خواسته بودند جام زهر را نوشیده و ایران را تسلیم امریکا کنند.

 در این بین اما مقایسه رفتار علی لاریجانی در جلسه علنی روز 30 خرداد 89 با مهدی کروبی رئیس جلسه 15 مرداد 79 نیز جالب است. مهدی کروبی که اکنون به‌عنوان یکی از سران فتنه شناخته می‌شود و سال گذشته در جریان انتخابات ریاست جمهوری نیز آرایی کمتر از آرای باطله به‌دست آورد، در جلسه علنی 15 مرداد 79 مجلس، علی‌رغم تمام جوسازی‌های نمایندگان حکم حکومتی رهبر انقلاب درباره از دستور کار خارج کردن اصلاح قانون مطبوعات را قرائت و این طرح را از دستور کار مجلس خارج کرد؛ اقدامی که موجب جوسازی شدید افراطی‌ها در مجلس شد اما کروبی در این زمینه نظر خود را عوض نکرد.

 با این حال، علی لاریجانی در جلسه علنی 30 خرداد 89 علی‌رغم اینکه خود بر دستور رهبر انقلاب در خصوص عدم ورود مجلس به موضوعاتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی در آن‌ها ورود کرده است، تصریح کرد، در اقدامی عجیب و غیرقابل توجیه، نصّ دستور ولی‌فقیه را به رأی گذاشت.

 در حال حاضر کمترین انتظار کاربران که در قالب پیام‌های اینترنتی در حجم انبوه طی یک روز گذشته برای سایت ارسال شده است، انتشار اسامی 134 نماینده جاسبی در مجلس است، به طوری که افکار عمومی توقع دارند افرادی را که به‌نام آن‌ها به مجلس رفته اما در مقابل دستور صریح رهبر انقلاب و روند قانونی طی شده در شورای عالی انقلاب فرهنگی ایستادگی می‌کنند و عملاً‌ نمایندگی هاشمی رفسنجانی و جاسبی را در مجلس برعهده دارند، بشناسند تا در انتخاب‌های بعدی خود لحاظ کنند


  
  

هاشمی: BBC می‌بینم ولی مایل نیستم ببینم!                                                                                                                                                                                                  رئیس مجمع تشخیص سکوت یک ساله‌اش را درباره نامه جنجالی خود به رهبر معظم انقلاب همزمان با به محاق رفتن جریان فتنه شکست.

 به گزارش شبکه ایران، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه با ماهنامه مدیریت ارتباطات، مطالب جدید و جالبی را مطرح کرده است.

 آقای هاشمی در پاسخ سوالی درباره نقل قول وی پیرامون شعار مرگ بر آمریکا، گفته است: بله. من در همان سال‌های اول انقلاب هم مخالف بودم که در مجامع عمومی کسی شعار مرگ بدهد؛ مثلا در اجتماعات ما مرگ بر بنی صدر شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند.

 این مقام ارشد کشور همچنین از تماشای تلویزیون دولتی انگلیس خبر داده و بدون اشاره به خیانت های تاریخی بی بی سی در حق ملت ایران(از جمله ماجرای کودتای 1332 و فتنه سال 88)، در تعریف از آن گفته است که این شبکه "حرفه ای" است: من گاهی هم بی‌بی‌سی می‌بینم. این تلویزیون در کار رسانه‌ای خود حرفه‌ای عمل می‌کند.

 البته آقای هاشمی در ادامه در جملاتی متناقض خاطر نشان کرده است: مایل نیستم هیچ وقت از آن رسانه استفاده کنم.

 وی در بخش دیگری از سخنانش مدعی شد که "همه می‌دانستند که نسبت به دیگر نامزدها بی‌طرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی می‌دهند." او البته به اذعان میرحسین موسوی اشاره ای نکرد که گفته بود "به حمایت آقای هاشمی از خود افتخار می کنم".

 آقای هاشمی در عین حال مخالفتش با احمدی نژاد را تایید کرده است: "ولی همه می‌دانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست." شاید به همین دلیل بود که رئیس جمهور، وی را "صحنه گردان اصلی" انتخابات نامید.

 رئیس مجمع تشخیص مصلحت درباره مناظرات انتخاباتی هم اظهارنظر کرده و افشاگری‌های رئیس جمهور درباره برخی مفاسد اقتصادی را "ستیز با روحانیت" نامیده است!

 آقای هاشمی در این باره گفته است: در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.
رئیس مجمع تشخیص در ادامه به نامه جنجالی اش به رهبر معظم انقلاب اشاره کرده و از علت پافشاری اش بر انتشار آن پیش از انتخابات، پرده برداشته است: نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه‌شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه‌شنبه می‌دادم، روزنامه‌ها چهارشنبه می‌نوشتند و اگر چهارشنبه‌ می‌دادم پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام می‌شد."

 پیش از این هم بخشی از فعالان سیاسی معتقدند بودند که علت انتشار نامه بدون سلام آقای هاشمی در روزهای منتهی به 22 خرداد، کاستن آرای احمدی نژاد بوده است.

 البته رئیس مجمع تشخیص به آن بخش از نامه خود که "پیش بینی آغاز آشوب ها" در آینده ای نزدیک بود، اشاره ای نکرده است.

 آقای هاشمی تا هفته ها پس از انتشار این نامه محور انتقادات حامیان انقلاب اسلامی قرار گرفت؛ انتقاداتی که با سکوت رئیس مجمع تشخیص در برابر اغتشاشات، سپس دیدار وی با متهمان آشوب ها و حمایت از آنان، سرعت بیشتری گرفت.

 بنابراین، به نظر می رسد آقای هاشمی با شکستن سکوت یک ساله‌اش درباره این نامه که همزمان با به محاق رفتن جریان فتنه صورت گرفته، درصدد تلطیف فضای سیاسی و توجیه اقدامات خود در سال گذشته بوده است.


89/3/31::: 7:46 ع
نظر()
  
  
   گلوبال ریسرچ:
   شکنجه کردن یک عادت تاریخی برای آمریکایی هاست

  خبرگزاری فارس: یک تحلیلگر آمریکایی ضمن اشاره به جزئیات گزارش شکنجه های سیا، با ارائه شواهدی تکان دهنده، از سابقه شکنجه‌گری آمریکاییهاعلیه بومیان، زندانیان و سیاهپوستان آمریکا و نظامیان و غیر نظامیان در جنگ ها پرده برداشت.

                                                                                                                            

به گزارش فارس، استفان لندمن با درج مقاله‌ای با عنوان "گذشته آکنده از شکنجه آمریکا " در پایگاه خبری تحلیلی گلوبال ریسرچ، نوشت: اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا (ACLU) در 24 آگوست در یک بیانیه مطبوعاتی عنوان کرد که در واکنش به طرح دو دعوی درمورد قانون آزادی اطلاعات، " حکومت امروز یکی از اسنادی را که متشکل از 130000 صفحه، از جمله یک توضیح رسمی مفصل درباره برنامه بازجویی سیا بود، به این اتحادیه ارائه کرد. "
به گفته لندمن این سند با اشاره به گزارش قدیمی دسامبر 2004 (که در اصل از سوی جورج تنت، رئیس وقت سیا، تصویب شده بود)، که شکنجه زندانیان در عراق و افغانستان را به تفصیل شرح می داد، "به شرح استفاده از تکنیک های غیرقانونی بازجویی از جمله برهنگی اجباری، محروم سازی از خواب، تغییر رژیم غذایی و موقعیت های استرس زا می پردازد. " موارد بدتر تخفیف داده شده یا کلا حذف شده بودند.
به نوشته این مقاله جمیل جعفر، مدیر پروژه امنیت ملی این اتحادیه این گزارش را یک سند بسیار ناراحت کننده دانست که " نشان می دهد سیا تا چه حد از قانون و ارزش هایی که جزئی از دموکراسی ما هستند، منحرف شده است. مخصوصا این موضوع وحشتناک است که روش‌های وحشیانه عنوان شده در این صفحات از سوی ارشدترین مقامات کشور تایید شده بودند. "
نویسنده با تاکید بر اینکه که قوانین آمریکا و جهان همه اشکال شکنجه را بدون استثنا در همه زمان منع کرده اند، از توصیه "جِی بایبی "، رئیس دفتر شورای حقوقی وزارت دادگستری دولت بوش، که اکنون قاضی دادگاه استیناف فدرال است، به سیا مبنی بر اینکه اگر شکنجه و تهدید به مرگ حتمی و یا باعث آسیب روحی نشوند، قانونی هستند، اظهار تعجب کرده و ادامه می دهد:
در 25 آگوست، اسکات شِین و مارک مازتّی مقاله ای با این عنوان در نیویورک تایمز درج کردند: "گزارش نشان می دهد سیا کنترل سختی روی بازجویی ها داشته است. " نویسندگان با این ادعا که "این گزارش بر روی انحرافات عملی متمرکز شده بود " گفتند "این گزارش به هیچ وجه نشان دهنده این نبود که ماموران خودسرانه عمل می کردند. این تصویری از کنترل قاطعانه اعمال شده از سوی سیا و وزارت دادگستری بود – مقامات دولت بوش می گویند هدف از کنترل تضمین ایمنی و قانونی بودن برنامه بوده است. "
نویسنده در ادامه این مقاله به گفته های دیگری از همان مقامات که با قوانین در تناقض است اشاره می کند:
- دادگاه های فدرال هیچ اختیاری ندارند و نمی توانند به موارد بدرفتاری با زندانیان یا دستگیری های اشتباهی رسیدگی کنند.
- قوانین آمریکا و جهان در "جنگ علیه تروریسم " صدق نمی کنند
- رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا از کامل ترین دامنه قدرت برای حفاظت از کشور برخوردار است... او در اعمال اختیارات خود در اجرای عملیات ها علیه نیروهای متخاصم بصیرت کامل دارد.

این مقاله می افزاید: قانون کمیسیون های نظامی در سال 2006 شکنجه را تصویب کرد، زیرشاخه غیرقانونی "مبارزان نامشروع دشمن " را ایجاد نمود، آنها را از عدالت قضایی محروم کرد، ادعا نمود می توان آنها را ناپدید کرد، بدون حق مشاوره برای مدت نامعلوم بازداشت کرد، سپس آنها را در محاکم کانگرویی (دادگاه های نظامی) بدون داشتن حق استیناف محاکمه و اعدام کرد.
همچنین برای حفاظت از امنیت ملی می توان آنها را – گناهکار یا بیگناه – در معرض همه اشکال بدرفتاری قرار داد، و حق "ضرورت نظامی " شدیدترین بدرفتاری ها را توجیه می کند. علاوه بر این هر شکلی از شکنجه طولانی جسمی و روحی را می توان اعمال کرد، به جز آنهایی که باعث آسیب های منجر به مرگ، نقص عضو یا آسیب دائمی شوند. این امر ادامه سنت دیرین آمریکا در اعمال رفتارهای وحشیانه است.

این مقاله در ادامه به نمونه هایی از شکنجه اشاره می کند که روزنامه تایمز آن را از قلم انداخته بود: مواردی چون انزوای طولانی مدت، محرومیت از حواس، زنجیر کردن در وضعیت دردناک، ضرب و شتم شدید، شوک الکتریکی، ایجاد هیپوترمی (کاهش دمای بدن)، قرار دادن 24 ساعته در معرض نور شدید و صداهای گوش خراش، محروم کردن از مراقبت بهداشتی، غذای مناسب و کافی، خوراندن اجباری غذا به اعتصاب کنندگان، وارد کردن ضربات روانی، لواط اجباری، تهدید به حمله سگ‌های نگهبان، بستن چشمها و آویزان کردن از سقف، و قرار گرفتن مکرر در معرض تحقیرها، توهین ها و وحشیگری ها برای ماه ها و حتی سال ها.
بگفته لندمن این شکنجه ها در حالی اعمال می شده است که بیشتر زندانیان گوانتانامو ( و دیگران) جرمی مرتکب نشده بودند و برای پاداش هایی تحویل داده شده بودند که به خاطرش حتی کودکان 13 ساله را هم به دام می انداختند.

وی اضافه می کند: به خاطر خفگی، ضرب و شتم شدید، و محرومیت های ممتدی که به از کار افتادگی اندام های داخلی منجر می شدند، مرگ هایی روی داد. با این وجود، اریک هولدر، وزیر دادگستری آمریکا، در نظر ندارد به جز پیگرد این ماموران "رذل " – نه مقامات بلند پایه ای که این اختیارات را به آنها داده و مسئولیت اصلی آنها را بر عهده داشتند – کار دیگری انجام دهد.

بنابراین به اعتقاد لندمن تیم ویژه سیاست بازجویی و انتقال اوباما، به سیاست انتقالهای نامعمول دولت بوش به کشورهایی با سوابق ناراحت کننده در شکنجه، که فریادهای فعالان حقوق بشر را برانگیخته بود، ادامه خواهد داد. این کار باعث خواهد شد به رغم تضمین های پوچ مبنی بر مراقبت نزدیکتر، رفتار انسانی تر و دسترسی بیشتر به دیپلمات ها، اقدامات غیرقانونی کماکان استمرار داشته باشند.

این مقاله در ادامه شرح بدرفتاری های فاش شده در گزارش سیا به گزارش 28 آگوست واشنگتن پست با عنوان: "سیا دستورالعمل های خود برای شکستن اراده یک زندانی را منتشر می کند "، اشاره می کند:
"با شروع جلسه، زندانی در حالیکه فقط یک پوشش روی سرش باقی مانده است برهنه می ایستد. نگهبانان دست ها و پاهای او را زنجیر می کنند، سپس یک گردنبند کوچک به گردنش می بندند. این گردنبند بعدا استفاده خواهد شد؛ بر اساس راهنمای بازجویی های سیا، این گردنبند به عنوان یک دستگیره برای کوبیدن سر زندانی به دیوار به کار خواهد رفت. "
"پس از برداشتن سر پوش، بازجو با یک سیلی به صورت شروع می کند و پس از آن چند سیلی دیگر می زند. سپس نوبت به کوبیدن سر به دیوار می رسد که بیست یا سی بار متوالی مجاز است و چنانچه موفقیتی حاصل نشود تکنیک های خشن تری وجود دارند. "
به نوشته این مقاله آنچه موجب تاسف است این است که طبق گفته نیویورک تایمز وزارت دادگستری دولت بوش از چندین مورد بدرفتاری در سال های قبل مطلع بود اما به رغم مرگ زندانیان و موارد دیگری از شکنجه شدید، از پیگرد قانونی خودداری کرد.

بعنوان مثال منادل الجمادی یکی از اسرایی بود که زیر شکنجه مرد: او در اکتبر 2003 توسط کماندوهای نیروی دریایی دستگیر شد، مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت، سپس در حالیکه دستانش از پشت بسته بودند از یک پنجره میله دار آویخته شد. او در ماه نوامبر مرد. پس از آن "چارلز گرانر "، سرباز ذخیره ارتش، به 10 سال زندان در زندان نظامی فورت لیونورث محکوم شد. هشت سرباز نیروی دریایی به خاطر شکنجه الجمادی و زندانیان دیگر توبیخ شدند. اما مقامات ارشد زندان ابوغریب آزاد ماندند تا دیگران را شکنجه کنند.

نویسنده سپس در فهرستی موارد فاش شده درگزارش سیا را البته با ویرایش بدترین جنایات و حذف همه آنهایی که در "سایت های سیاه " صورت گرفته بودند، بطور خلاصه شرح می دهد:
- به یک یا چند زندانی گفته شده بود که در مقابل چشمشان به مادرانشان تجاوز خواهند کرد.
- ماموران سیا از طریق شلیک گلوله در اتاق های مجاور مبادرت به اعدام های ساختگی می کردند، در حالیکه یک قانون فدرال صراحتا تهدید زندانی به مرگ حتمی را منع کرده است.
- به خالد شیخ محمد گفته شده بود اگر حمله تروریستی دیگری علیه آمریکا صورت بگیرد، فرزندانش کشته خواهند شد.
- یک زندانی به خاطر فشار به سرخرگ گردنی مکررا از هوش رفته بود.
- زندانیان با اسلحه تهدید شده بودند.
- عبدالرحیم النشیری، متهم به طراحی حمله تروریستی سال 2000 علیه کشتی یو اس اس کول، با یک دریل برقی ترسانده شده و در نتیجه واتربوردینگ تقریبا غرق شده بود. همچنین بر اساس گزارش سال 2006 سازمان جهانی صلیب سرخ به دستگیری و تجاوز به خانواده اش نیز تهدید شده بود.
- شواهد دیگر از یک رسیدگی داخلی وزارت دادگستری، گزارشات دیگری را درباره زندانیانی که در زندان نظامی آمریکا در سال 2002 مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند فاش ساختند. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت، از موضوع مطلع بود و هیچ کاری برای متوقف کردن آنها انجام نداده بود.
- یک رسیدگی که در دسامبر 2004 از سوی دفتر بازرسی کل آغاز شده بود، فاش ساخت که مقامات بلندپایه کاخ سفید، وزارت دفاع و سیا چشمان خود را به روی شکنجه ها و بدرفتاری های مکرر بسته بودند.
به اعتقاد نویسنده مقامات سیا می دانستند که "در نتیجه این برنامه، به خصوص به خاطر استفاده از اقدامات افراطی در بازجویی ها و ناتوانی حکومت در اتخاذ تصمیم نهایی درباره دستگیر شدگان از سوی سازمان، با چالش های سیاسی و قانونی بلند مدت و احتمالا جدی مواجه خواهند شد. " آنها همچنین می ترسیدند "علنی شدن این جریانات به شهرت و کارایی خود سازمان شدیدا لطمه وارد کند. " با این وجود به غیرقانونی ترین اقدامات ادامه دادند، و با توجه به پوششی که از سوی دولت اوباما با آنان اعطا شده، هنوز هم این کار را می کنند.

این نویسنده آمریکایی در ادامه شواهدی از سابقه شکنجه در آمریکا قبل از تولد جمهوری تا زمان حال را ارائه می کند ، که باعث می شود گزارش اخیر سیا ، امری معمول و پیش پا افتاده به نظر برسد:
در قرن هفدهم، متهمین به جادوگری در شهر "سالم " با بازجویی های شدید، شکلی از واتربوردینگ، محاکمات خسته کننده و اعدام با چوبه دار برای محکومین مواجه می شدند، و دست کم یک قربانی در زیر تخته سنگ ها له شده بود. تا کنون معلوم نشده است که کسی زنده سوزانده شده باشد.
وی ادامه می دهد: بومیان آمریکا قربانیان نسل کشی از طریق قتل عام، گرسنگی، مسامحه، و قرار دادن آنها در معرض عوامل بیماریزایی چون آبله و بیماری های دیگری چون آنفولانزا، سیاه سرفه، دیفتری، تیفوس، طاعون، وبا، و تب مخملک بودند (و هنوز هستند).
این مقاله می افزاید: قبیله ها تماما از بین رفتند. کریستف کلمب کل جمعیت هیسپانیولا را از طریق شکنجه، قتل عام، کار اجباری، گرسنگی، بیماری، نا امیدی، کشتن تفریحی بومیان، کوبیدن سر نوزادان به سنگ، خوراندن کودکان به سگ ها، گردن زدن، و سوزاندن مردم و ستم های دیگری از جمله رفتار بیرحمانه با زنان نابود کرد.
بر اساس این مقاله برده ها هم از این قاعده مستثنی نبودند:در جنوب قبل از جنگ، برده ها با شلاق، غل و زنجیر، نگهداری طولانی مدت در یک آلونک بسته با دود خفه کننده تنباکو، و تنبیهات دیگر شکنجه می شدند. تئودور روزولت از شکنجه با آب (واتربوردینگ امروزی) موسوم به "آب درمانی " به منظور گرفتن اعتراف از فیلیپینی ها دفاع کرد زیرا "هیچ کس به طور جدی آسیب نمی دید. "
همچنین به گفته لندمن در 1995، بیل کلینتون حکمی صادر کرد که انتقال غیر معمول زندانیان به کشورهای دیگر جهت بازجویی و شکنجه را مجاز می کرد.

افزون بر آنچه گفته شد، آمریکاییها در جنگ نیز به استفاده از شکنجه متعهد بوده اند. نویسنده به نقل از "جان دوور " در کتاب "جنگ بدون رحم "، آورده است: نیروهای آمریکایی "اندام های کشته شدگان ژاپنی را برای یادگاری می بریدند، به کشتی های بیمارستانی حمله کرده و آنها را غرق می ساختند، به ملوانانی که کشتی های خود را ترک کرده بودند و خلبانانی که با چتر نجات بیرون پریده بودند شلیک می کردند، سربازان مجروح در میدان نبرد را می کشتند، و اسرا را شکنجه و اعدام می کردند. "

به عقیده لندمن قساوت آمریکاییان که شامل تجاوز به غیرنظامیان، زنده به گور کردن مبارزان، و استفاده روزمره از شکنجه می شد، حاکی از این بود که آنها دشمن را چنان پست و فرومایه تلقی می کردند که استفاده از همه اشکال بیرحمی برای نابود کردن آنها را موجه می دانستند.
وی با بیان اینکه در جنگ کره، قتل عام یکسره غیرنظامیان امری عادی بود، می نویسد: ژنرال "کورتیس لی مای " مباهات می کرد که هواپیماهای آمریکایی "تمام شهرهای کره شمالی را به آتش کشیدند "، که به کشته شدن حداقل یک پنجم جمعیت منجر شد. هر دو طرف اقدامات وحشیانه ای از جمله قتل عام و شکنجه مرتکب شدند.

"بروس کامینگ "، کارشناس کره، درباره ویرانگری غیر معمول حملات هوایی آمریکا، از استفاده گسترده و مستمر از بمب های ناپالم و تهدید به استفاده از بمب های اتمی و شیمیایی گرفته تا استفاده از سلاح های بیولوژیکی ، سوزاندن همه شهرها و روستاها، ویران کردن کل کره شمالی، و قتل عام میلیون ها نفر از جمعیت عمدتا غیر نظامی آن، می گوید:
"در بخش هوانگجو، نیروهای آمریکایی یک منطقه را به عنوان چاله نارنجک تعیین کرده و 500 غیرنظامی را کشتند. زندانیان و غیر نظامیان را زنده بگور می کردند، می سوزاندند، غرق می کردند، با تیر می کشتند، و تا حد مرگ کتک می زدند. در روستای هویمون، واقع در بخش ارانگ، اندام های یک زن را پس از دستگیری قطع کردند. آنها پستان ها، پاها و دست های او بریدند. سپس قبل از اینکه با ضربات چاقو کارش را تمام کنند، چشمانش را از کاسه در آوردند. دیگران را گردن زدند. هزاران غیرنظامی به طرز بیرحمانه شکنجه شدند. یک خانواده شش نفری را به صورت سروته از درخت آویزان کرده و آتش زدند. یک زندانی دیگر را زنده زنده پوست کندند و سپس سوزاندند. "
به گفته کامینگ بسیاری دیگر را با چماق، نیزه، شلاق، و کلنگ کشتند. زنان مورد حمله و تجاوز قرار می گرفتند. رویهمرفته، نیروهای آمریکایی ده ها هزار غیرنظامی را به صورت نظام مند، بیرحمانه، و وحشیانه به قتل رساندند.

با این وجود لندمن بربریت در ویتنام را با هیچ چیز قابل مقایسه نمی داند: قساوت ها گسترده و رایج بودند، از جمله قتل عام، تجاوز، شکنجه، قطع عضو، کشتار جمعی یکسره، استفاده از سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی، و به طوریکه ریچارد نیکسون به هنری کیسینجر گفت: "ما می‌‌خواهیم این کشور لعنتی را با خاک یکسان کنیم. " کیسینجر نیز اینگونه پاسخ داد: "آقای رئیس جمهور، من با اشتیاق از این موضوع حمایت خواهم کرد، و فکر می کنم کار درست همین است. "

به گفته این تحلیلگر غربی نیروهای آمریکایی برای بمباران وسیع، به آتش کشیدن روستاها، سوزاندن مردم، شلیک آزادانه به غیرنظامیان، کشتن اسیران مجروح، پرت کردن افراد از هلیکوپتر، شکنجه سادیستی، تجاوز گروهی به دختران جوان، و ارتکاب هر جنایت قابل تصور در حق مردمی که آنها را "حشرات موذی " یا به قول ژنرال "ویلیام وستمورلند "، "موریانه های بی ارزش " می نامیدند، اجازه تام داشتند. تحمیل هر گونه عذاب انسانی بر آنها، به طوریکه در خاورمیانه و آسیای مرکزی جریان دارد، رواست.

بکارگیری شکنجه توسط نیروهای پلیس در آمریکا بعد دیگری از ابعاد پنهان این موضوع بغرنج است. به گفته لندمن از ده ها سال گذشته تا کنون، پلیس از شکنجه برای ارعاب، گرفتن اعتراف و برای رفتار با رنگین پوستان، بویژه سیاهان استفاده کرده است.
وی با رسوایی آمیز خواندن آرشیو شکنجه پلیس شیکاگو، به یکی از فاحش ترین نمونه ها در قالب یک جدول زمانی اشاره کرده است:
- در می 1972، جان بورگ ( که در ویتنام در زمینه تکنیک های شکنجه آموزش دیده بود) به قسمت آگاهی ناحیه 2 در منطقه جنوب شهر، که اکثر جمعیت آنرا سیاه پوستان تشکیل می دادند، منتقل شد.
- در آگوست 1972، ادعاهایی مبنی بر شکنجه علیه او و کارآگاهان دیگر به میان آمد.
- در می 1973، آنتونی جونز توسط شوک الکتریکی و خفگی با یک کیسه پلاستیکی مورد شکنجه قرار گرفت.
- در 1977، بورگ به گروهبانی ارتقا یافت.
- از 1973 تا 1981، او و افرادش به انجام شکنجه متهم شدند. رولت روسی، ضرب و شتم بیرحمانه، و بدرفتاری های دیگر ذکر شده بودند.
- در 1981، بورگ به درجه ستوانی ارتقا یافت و مسئول واحد جنایات خشونت بار در ناحیه 2 شد.
- از 1981 تا 1993، ده ها قربانی اتهام شکنجه را مطرح کردند، پرونده هایی تشکیل شد، اما تا سال 1990 دولت و شورای شهر هیچ اقدامی صورت نداد.
- پس از شکنجه بازداشت شدگان به مدت 21 سال، پلیس شیکاگو بورگ را اخراج کرد.
- در مارس 1993، تصمیم گرفته شد در مراسم رژه روز سنت پاتریک از او قدردانی شود، اما خشم جامعه از این کار جلوگیری کرد.
- در 1993 و 1994، اتهامات شکنجه علیه افسران دیگر مورد بررسی قرار گرفت؛ تا سال 1998 هیچ اقدامی انجام نشد.
- در نوامبر 1999، دکتر رابرت کیرشنر، متخصص شکنجه، شهادت داد که بدرفتاری های پلیس شیکاگو از الگویی پیروی می کرد که در کشورهای دیگر، که ارتش و نیروهای امنیتی آنها را اعمال می کنند، مشاهده شده است.
- در سال 2004، چندین کاراگاه سیاهپوست که قبلا زیر دست بورگ کار می کردند تحت سوگند اعتراف کردند که شواهدی از شکنجه را دیده یا شنیده بودند، شاهد استفاده از ابزارها ( از جمله جعبه شوک بورگ) بوده اند، و اینکه اقدامات غیر قانونی در ناحیه دو یک "راز آشکار " بود.
- بورگ هرگز به جنایت متهم نشد، بازنشسته شده و اکنون در فلوریدا زندگی می کند.
- پرونده بورگ در شیکاگو معروف شد، اما این تنها بخش کوچکی از جنایات پلیس در آنجا و در سراسر کشور است. شکنجه کنندگان به ندرت مسئول شناخته می شوند؛ آنها اغلب پاداش و ارتقا می گیرند.
این نویسنده آمریکایی در ادامه مقاله اش به وجود شکنجه در زندانهای آمریکا پرداخته است.به گفته وی اگرچه قرار است زندانیان متنبه شوند نه تنبیه ، اما آنچه که در داخل زندان ها اتفاق می افتد تکان دهنده و غیرقانونی است:
- ضرب و شتم وحشیانه از سوی زندانبان ها و زندانیان دیگر.
- ارعاب و شکنجه روحی.
- حمله توسط سگ های درنده.
- بازرسی های بدون دلیل توام با بدرفتاری.
- حبس طولانی در سلول انفرادی به خاطر تخلفات کوچک.
- حبس کردن زندانی ها برای مدت طولانی در سلول های خود.
- شوک های الکتریکی و تیزرهای 50000 ولتی که باعث می شوند زندانی برای ساعت ها بلرزد و به اندازه ای قوی هستند که باعث مرگ بشوند.
- حمله با مواد شیمیایی سمی همچون اسپری فلفل یا Mace که درد شدید، سوختگی های درجه دو و کوری موقت ایجاد کرده و گاها باعث مرگ می شوند؛
- تجاوز توسط نگهبانان یا زندانیان دیگر.

به نوشته این مقاله محدودسازی ویژه خیلی بدتر است:
- بدرفتاری های ذکر شده در بالا و محرومیت شدید اموری رایج هستند.
- زندانیان ارتباط کمی با کادر زندان داشته و هیچ ارتباطی با بقیه زندانیان ندارند.
- آنها 23 ساعت در روز به تنهایی در سلول های کوچک بدون پنجره حبس می شوند.
- آنها کار، ارتباط اجتماعی، تفریح، آموزش، توانبخشی، یا خلوت ندارند.
- هنگامیکه در بیرون سلول هستند به طرز دردناکی غل و زنجیر شده و توسط تیم های چهار نفری اسکورت می شوند.
- به مرور زمان، عوارض ویرانگری ظاهر می شوند: اضطراب و تشویش شدید؛ رخوت؛ بی خوابی؛ کابوس؛ گیجی؛ خشم بی مورد، که گاها غیر قابل کنترل می شود؛ پریشانی؛ اجتماع گریزی؛ از دست دادن حافظه و اشتها؛ توهم؛ خود زنی؛ یاس و نومیدی عمیق؛ افکار انتحاری؛ و پارانویا و شیزوفرنی.
نویسنده با بیان اینکه بسیاری از آنها بقدری از لحاظ روانی آسیب می بینند که نمی توانند خود را مجددا با جامعه وفق دهند، به اصلاحیه هشتم قانون اساسی که تنبیهات ظالمانه و غیر عادی را منع کرده است، اشاره کرده و می‌افزاید: آمریکا با حدود 4/2 میلیون زندانی بزرگترین جمعیت زندانیان جهان را داراست، و این تعداد از مجموع زندانیان چین و هند نیز بیشتر است. دو سوم زندانیان آمریکا را سیاهان و اسپانیولی‌ها تشکیل می دهند. بیشتر زندانیان جرایم خشن مرتکب نشده‌اند، اما در داخل زندان قربانی خشونتی هستند که در مقابل آن هیچ فریادرسی ندارند.

این مقاله سپس با مروری بر گذشته سیا نشان می دهد که بازجوهای این سازمان یک شبه شکنجه گر نشده اند.نویسنده با بیان اینکه از دهه 1950، سیا به انجام آزمایشات شکنجه، از جمله اشکال بسیار شدید شستشوی مغزی، مبادرت می کرده است، اظهار می دارد: در دانشگاه مک گیل، سازمان سیا روی کار دکتر "اوان کامرون " با بیماران روانی سرمایه گذاری کرد. این کارها شامل نگه داشتن بیماران در خواب و انزوا برای چندین هفته، تجویز LSD و PCP (نوعی داروی توهم زا) و سپس مشاهده نتایج می شد. نتایج نشان دادند که محرومیت از حواس و مصرف داروهای توهم زا باعث اختلال درهوشیاری شده و سوژه را برای پذیرش تلقین مستعد می سازند. سیا روش جدیدی از بازجویی را ابداع کرد که "آلفرد مک کوی "، مورخ دانشگاه ویسکانسین، آن را "اولین انقلاب واقعی در دانش شکنجه در بیش از سه دهه گذشته " نامید.

این مقاله می‌افزاید: مک کوی در کتاب خود با عنوان "مساله شکنجه " توضیح می دهد که روش های شکنجه چگونه بوجود آمدند، پالایش شدند، مدون شدند، به طور گسترده در آسیای جنوب شرقی و آمریکای مرکزی به کار رفتند و حالا در همه جا از جمله عراق، افغانستان و سایت های سیاه سرّی در سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند. در پایگاه های آمریکا، کشتی های شکنجه، و در زندان های کشورهای همدست، یک گولاگ(اردوگاه اسرا) جهانی بدون هیچ نظارت یا تبعیت از قانون وجود دارد. در این گولاگ هیچ چیزی ممنوع نیست.

این مقاله در ادامه از آموزشگاه نظامی آمریکا (SOA) در پایگاه بنینگ واقع در جورجیا (که به موسسه همکاری های امنیتی نیمکره غربی تغییر نام یافته است)، بعنوان محلی که در آن دانشجویان آخرین روش های شکنجه، سرکوب، نابودی مردم فقیر و بومی، سرنگونی دولت های منتخب مردمی، ترور رهبران، و سرکوب مقاومت های مردمی را آموزش می بینند، نام برده و اضافه می کند که این دانشجویان علاوه بر موارد فوق تکنیک های محروم سازی از حواس، شستشوی مغزی، برهنگی اجباری و تحقیرهای دیگر، تغییر برنامه های خواب و غذا، تحمیل عذاب های روحی و جسمی، و ارتکاب هر نوع قساوت قابل تصور دیگر را تمرین می کنند.

در این جا برخی از حقوقدانان مسئله ای را طرح می کنند و آن اجازه استفاده از شکنجه علیه مظنون هایی را که تصور می شود اطلاعاتی درباره یک بمب ساعتی دارند.
آلن درشوویتس، استاد حقوق هاروارد، در طرح یک دعوی برای "مجوز شکنجه " مدعی است که این سناریو از دیرباز عنصر اصلی فیلسوفان سیاسی و حقوقی در توجیه شدیدترین اشکال شکنجه بوده است.

وی همچنین ادعا می کند: "با وجود منع شکنجه در همه زمان ها و برای هر منظور، گاهی اوقات اطلاعات موثقی از شکنجه می تواند حاصل شود ". از سوی دیگر، کارشناسان می گویند شکنجه موثر نیست و اقدامات ملایم خیلی مفیدتر هستند. فصل اول دستورالعمل شماره 52-34 نیروی زمینی ارتش آمریکا عنوان می کند:
"تجربه نشان داده است که برای جلب همکاری منابع برای بازجویی حتما لازم نیست از قوه قهریه استفاده شود. بنابراین استفاده از قوه قهریه یک تکنیک ضعیف است زیرا نتایج نا مطمئنی بدست می دهد، ممکن است به تلاش های جمع آوری بعدی آسیب بزند، و می تواند منبع را وادار کند چیزهایی را بگوید که فکر می کند بازجو مایل به شنیدنش است. "

در ادامه این مقاله آمده است: بر اساس یک سند منتشر شده اف.بی.آی مورخ 10 می 2004، "این سازمان به مدت چندین سال در گرفتن اعتراف از طریق تکنیک های مصاحبه ای غیر تهاجمی موفق بوده است. " یک بازجوی سابق اف.بی.آی گفت: شکنجه افراد را به تروریست مبدل می کند، و کارشناسان بلندپایه سیا و ارتش یکصدا معتقدند شکنجه موثر نیست.

لندمن با بیان اینکه "درشوویتس " و حداقل چهار استاد دیگر حقوق در دانشکده حقوق هاروارد مدافع شکنجه در موارد بمب ساعتی هستند ، به انتقاد از دانشکده حقوق هاروارد پرداخته و می نویسد: "فرانسیس بویل "، کارشناس برجسته حقوق بشر بین المللی و استاد دانشگاه ایلینویز، "دانشکده حقوق گوانتانامویی هاروارد " را "دانشکده شکنجه " نامیده و به والدین توصیه می کند که “ فرزندان خود را به جایی نفرستید که در آینده به جنایتکاران جنگی نژادپرست تبدیل شوند! ... " نسبت هاروارد به دانشکده حقوق مانند نسبت شکنجه به قانون است.... دانشکده حقوق هاروارد منجلاب نومحافظه کاران است ... که دیگر برای آموزش وکلا، اعضای هیئت وکلا، و کارکنان دادگاه مناسب نیست.”

نویسنده سپس به یادداشت مورخ 7 فوریه 2002 جورج دبلیو بوش ، بعنوان مقصر اصلی نقض قوانین آمریکا، اشاره می کند که در آن
دستوراتی را در رابطه با "رفتار انسانی با اعضای زندانی القاعده و طالبان " به معاون رئیس جمهور، وزیران دفاع و امور خارجه، وزیر دادگستری، رئیس دفتر ریاست جمهوری، رئیس سیا، مشاور امور امنیت ملی، و رئیس ستاد مشترک ارتش صادر کرده بود:

"در رابطه با رفتار با زندانیان القاعده و طالبان، " کنوانسیون ژنو در مورد مناقشات بین دولت ها صدق می کند. اما جنگ علیه تروریسم یک پارادایم جدیدی را گشوده است، پارادایمی که در آن گروه هایی با حوزه دسترسی وسیع و بین المللی ( گاه با حمایت مستقیم برخی دولت ها) اقدامات وحشتناکی علیه غیرنظامیان بیگناه انجام می دهند. این امر نیازمند تفکری جدید در حقوق جنگ است که در اینجا به شرح زیر تعیین می کنم:

- هیچ یک از مفاد کنوانسیون ژنو در مناقشه ما با القاعده در افغانستان یا هر جای دیگر جهان صدق نمی کنند.
- من به موجب قانون اساسی این اختیار را دارم که کنوانسیون ژنو را بین آمریکا و افغانستان لغو کنم، اما مقرر می کنم که مفاد ژنو در رابطه با مناقشه کنونی ما با طالبان صادق خواهند بود.
– اما حکم می کنم که بند 3 عمومی ژنو در مورد زندانیان القاعده یا طالبان صدق نمی کند...؛ بنابراین این زندانیان جنگجویان غیرقانونی بوده و واجد شرایط زندان های جنگی به موجب بند 4 ژنو نیستند...
بدین وسیله به وزارت خارجه دستور می دهم تصمیمات مرا به شکلی مناسب به هم پیمانان ما و کشورهای دیگر و سازمان های بین المللی همکار در جنگ علیه تروریسم بین المللی منتقل کند. "
امضا
جورج دبلیو بوش

به نوشته این مقاله در 9 جولای، "ری مک گاورن " افسر سابق سیا در سایت کامن دریمز دراین باره نوشت: "در یک صحنه جرم به ندرت شواهدی چنان روشن پیدا می شوند " که ثابت کنند رئیس جمهور شکنجه را به عنوان سیاست رسمی دولت آمریکا تصویب کرده و دستور اجرای آنرا به مقامات ارشد خود داده است.
نویسنده با بیان اینکه احکام اجرایی باراک اوباما در تاریخ 22 ژانویه، شکنجه را منع و دستور تعطیلی ‌ "پایگاه‌های سیاه سیا " و گوانتانامو و رسیدگی فوری به همه زندانیان آن را صادر کرد، می افزاید:آن احکام همچنین اقدامات کمیسیون نظامی را متوقف ساخته و تضمین نمود که "استانداردهای انسانی زندانی کردن " مطابق با قوانین بین المللی، از جمله بند 3 کنوانسیون ژنو، اعمال خواهند شد. این احکام موارد زیر را منع می کنند:
" - خشونت علیه زندگی و شخص، به ویژه انواع قتل ها، نقص عضوها، رفتار بیرحمانه و شکنجه.
- هتک عظمت انسانی، به ویژه تحقیر و رفتار توهین آمیز.
- اجرای احکام یا اعدام بدون "قضاوت پیشین انجام شده از سوی یک دادگاه عادی شامل همه ضمانت های قضاییِ به رسمیت شناخته شده ".
- رسیدگی به زندانیان بیمار و مجروح از سوی یک هیئت بی طرف مانند کمیته جهانی صلیب سرخ، که خدمات خود را به طرفین مناقشه ارائه می کند. "

به گفته لندمن اگرچه اوباما دستور احیای مجدد حاکمیت قانون را صادر کرد، اما هرگز آنها را دنبال نکرده است: زندانیان هنوز در گوانتانامو هستند. شرایط و اقدامات صورت گرفته در آنجا تغییر نکرده اند. شکنجه و دیگر تحقیرها کماکان سیاست رسمی دولت هستند. وکلای زندانیان گزارش می دهند بدرفتاری ها، از جمله ضرب و شتم، دررفتگی اندام ها، پاشیدن گاز فلفل در سلول های بسته، غذا خوراندن اجباری به اعتصاب کنندگان، و دیگر موارد نقض قوانین آمریکا و جهان افزایش یافته اند.

به علاوه، پایگاه‌های سیاه هنوز باز هستند. انتقالهای نامعمول مجددا مجاز شده اند. احیای حاکمیت قانون رها شده است. جنگ جهانی علیه تروریسم به " Overseas Contingency Operation " تغییر نام یافته است تا مناقشات عراق و افغانستان را در بر بگیرد.

وی با تاکید بر بی قانونی این دولت به اندازه دولت های پیش از خود و تعهدش برای مبارزه با تهدید تروریسم با تمام نیرو – از جمله استفاده از شکنجه – نتیجه می گیرد که سیاست ها تغییر نیافته اند. اگرچه اوباما در سخنرانی انتخاباتی خود در 8 مارس گفت بود: " معتقدم که ما باید بدون هیچ ابهامی شکنجه را رد کنیم زیرا باعث امنیت ما نمی شود، بلکه منجر به اطلاعات نامطمئنی می شود که نیروهای ما را به خطر می اندازند، و نیز به این دلیل که با ارزش های آمریکایی در تضاد است. هنگامیکه رئیس جمهور شوم، مردم آمریکا و جهان مطمئن خواهند شد که من شکنجه را ممنوع می کنم. "
استفان لندمن در پایان تاکید می کند: اما او پس از رسیدن به این سمت وعده های خود را فراموش کرد تا با نقض قوانین بین المللی، استانداردهای معنوی و اخلاقی، و همه چیزهایی که قسم به تغییر آنان خورده بود، به گذشته پَست و آکنده از شکنجه آمریکا ادامه دهد.


  
  
کارشناس مسائل سیاسی گفت: دانشگاه آزاد بنگاه سیاسی و اقتصادی هاشمی رفسنجانی و مافیای ایجاد شده توسط اوست که الان لاریجانی برای نگه داشتن آن سینه سپر کرده و متاسفانه می بینیم نمایندگان اصولگرا و اصلاح طلب برای حفظ او به چه قانون ستیزی هایی دست می زنند.        
                                                                                                                              لاریجانی برای بنگاه سیاسی اقتصادی هاشمی رفسنجانی سینه سپر کرده است 
فاطمه رجبی کارشناس مسائل سیاسی در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا، با اشاره به  طرح وقف دانشگاه آزاد در مجلس شورای اسلامی و بی توجهی رئیس مجلس به فرمایشات مقام معظم رهبری اظهار داشت: کاری که روز گذشته لاریجانی در صندلی ریاست مجلس انجام داد نه تنها دور از شأن مجلس بود، بلکه هیچگونه ولایتمداری و رسالت نمایندگی مردم را در بر نداشت. 

وی افزود: من مقایسه ای بین ریاست لاریجانی در مجلس هشتم و ریاست مهدی کروبی در ریاست مجلس ششم خواهم داشت به گونه ای که متاسفانه لاریجانی روز گذشته نشان داد تعهد کمتری نسبت به مقام معظم رهبری و قانونی که مشروعیت آن از رهبری است، نسبت به کروبی دارد. 

کارشناس سیاسی ادامه داد: زمانی که قانون مطبوعات در مجلس ششم به واسطه کودتاچیان اصلاح طلب در حال طرح شدن و تصویب شدن بود، کروبی اعلام کرد مقام معظم رهبری فرموده اند به مصلحت نیست و این طرح را از دستور خارج کرد، تازه این مهدی کروبی است که چند سال بعد در کودتا و براندازی سال 88 چهره پلید خود را نشان داد و همه دیدند او برای قدرت تا به کجا و ناکجا آبادی کشیده شد. 

وی ادامه داد: علی لاریجانی زمانی که در ریاست مجلس هشتم قانونی را که مقام معظم رهبری در آن شورای عالی انقلاب فرهنگی را بالاتر دانسته و حق دخالت مجلس در آن را مشخص کرده، نادیده می گیرد از مهدی کروبی رئیس مجلس ششم خیلی پایین تر عمل می کند. 

رجبی تاکید کرد: آینده لاریجانی برای رسیدن به قدرت خطرناک تر از حال مهدی کروبی به نظر می رسد. 

وی ادامه داد: لاریجانی خلاف قانون عمل کرد. یعنی قانون ستیزی کرد و متاسفانه این جز حرکتی سیاسی که لاریجانی از ابتدای مجلس هشتم و در ابتدای رسیدن به ریاست مجلس انجام داد، نبود و در همان ابتدا فقط با همین سیاسی کاری و با اهداف خاص آمد و چیز دیگری را دنبال نمی کرد. 

کارشناس سیاسی اضافه کرد: لاریجانی در پاسخ به تذکر محمد دهقان که گفت مجلس بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری حق ورود به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را ندارد، گفت من این تذکر را وارد می دانم ولی به رای مجلس می گذارم در حالیکه لاریجانی حق ندارد این مصوبه را به رای مجلس بگذارد،به این دلیل که زمانی که تذکری وارد است، مجلس حق ندارد به مصوبات شورای انقلاب فرهنگی ورود کند.

رجبی ادامه داد: نمایندگان در مقابل لاریجانی کوتاه آمدند، یعنی لاریجانی صحبت و فرمان مقام معظم رهبری را که به صورت قانون در آمده بار دیگر به رای مجلس گذاشت، فکر می کنم این حرکت لاریجانی مانند حرکات موسوی و کروبی در کودتای سال 88 است که آنها با کشیدن مردم به خیابان ها این حرکت را انجام دادند و بالاخره نهایتا می بینیم که با ولایت ستیز پیدا کردند با نام انتخابات و لاریجانی امروز به بهانه قانون و با دستاویز قانون، قانون ستیزی می کند و علیه رهبری قد علم کرده است. 

وی یادآور شد: بنده سال اولی که لاریجانی به عنوان کاندیدای ریاست مجلس معرفی شد مقاله ای را در سایت خود انتشار دادم و در مقایسه ای که در رابطه با لاریجانی و حداد عادل انجام دادم، مسائلی را در رابطه با لاریجانی گفتم که پیش‌بینی همین حرکت ها بود و گفتم که لاریجانی صلاحیت ریاست مجلس را ندارد، چون به دنبال اهداف سیاسی است و وام دارد که این اهداف خود را دنبال کند و امروز لاریجانی نشان می دهد که این خلاف قانون و قانون ستیزی است و حرکت دیروز مجلس و سکوتی که مجلس در برابر لاریجانی برای چندمین بار انجام داد، نشان داد مجلس هشتم نمایندگی حقیقی مردم را دنبال نمی کند. 

رجبی گفت: مجلس مشروعیت خود را با رفتار دیروز لاریجانی در مقابل دستور رهبری به خطر انداخت. زمانی که لاریجانی در مقابل تذکری که مربوط به رهبری است، ایستادگی می کند مشروعیت خود را به عنوان رئیس مجلس به خطر می اندازد و برای آگاهان مشروعیتی نداشته و یا حداقل متزلزل شده است. 

فاطمه رجبی در پایان اظهار داشت: در این جریان مشخص شد که دانشگاه آزاد یک دانشگاه غیرانتفاعی مانند دیگر دانشگاه ها نیست و مشکل دانشگاه آزاد عبدالله جاسبی نیست، دانشگاه آزاد بنگاه سیاسی و اقتصادی هاشمی رفسنجانی و مافیای ایجاد شده توسط او است که الان لاریجانی برای نگه داشت آن سینه سپر کرده و متاسفانه می بینیم نمایندگان اصولگرا و اصلاح طلب برای حفظ او به چه قانون ستیزی هایی دست می زنند.

  
  
الجزیره قطر این خبر را با تیتر "ایران رهبر گروه مخالفان سنی را به دار مجازات آویخت"، پوشش داده است و در متن خبر این تروریست شرور را رهبر گروه مسلح مخالف نظام توصیف کرده که به دلیل حمایت از سنی ها، دست به چنین جنایاتی زده است.
 
رسانه های بیگانه ریگی آمریکایی را قهرمان می دانند
 به گزارش حوزه سیاست خارجی و بین الملل برنا، در پی اعدام سرکرده گروهک تروریستی جندالشیطان، رسانه های خارجی بازتاب های متفاوتی از این خبر داشتند.

بر همین اساس الجزیره قطر این خبر را با تیتر "ایران رهبر گروه مخالفان سنی را به دار مجازات آویخت"، پوشش داده است و در متن خبر این تروریست شرور را رهبر گروه مسلح مخالف نظام توصیف کرده که به دلیل حمایت از سنی ها، دست به چنین جنایت هایی زده است.

این در حالی است که بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان اعم از شیعه و سنی نفرت خود را از چنین اقداماتی عنوان کرده اند.

خبرگزاری فرانسه نیز با اشاره به اعدام ریگی سعی کرد این خبر را به گونه‌ای جلوه دهد که ایران یکی از رهبران گروه‌های سنی مذهب را اعدام کرده است. این خبرگزاری در خبر خود به نحوه دستگیری وی اشاره کرده است.

خبرگزاری رویترز نیز خبر اعدام عبدالمالک ریگی  را به گونه ای پوشش داده است که به خوانندگان خود اینگونه تلقین کند حکومت ایران که اکثریت آن شیعه است، یکی از رهبران گروه‌های سنی را اعدام کرده است.

 خبرگزاری آمریکایی "آسوشیتدپرس" نیز خبر اعدام سرکرده گروهک تروریستی جندالله را پوشش داده و آورده است:  وی به دلیل کشتن ده‌ها ایرانی در بمب‌گذاری‌های مختلف به اعدام محکوم شده است.

بی بی سی انگلیس نیز در پوشش این خبر با اشاره به جنایت های این تروریست و بمب گذاری های متعدد این گروه در ایران، آورده است: گروه جند الله مخالف نظام جمهوری اسلامی است و هدف خود را حمایت از حقوق اقلیت سنی های ایران به خصوص در استان سیستان و بلوچستان اعلام کرده است.

این در حالی است که شبکه های عربی نیز خبر اعدام ریگی را به صورت گسترده ای منعکس کردند. شبکه العربیه که وابسته به عربستان سعودی است پخش تصاویری از جنایت های ریگی را در حالی صورت داد که سعی داشت با پرداختن به ماجرای قتل "ندا آقاسلطان" این خبر را تحت تاثیر قرار دهد.

این شبکه در حالی که سعی می کرد جنایات این تروریست وابسته را بپوشاند، از وی به عنوان یک قهرمان برای بلوچ ها یاد کرد.
 

  
  
بررسی دیدگاه و راهبردهای مقام معظم رهبری درقبال دولت دهم
گروه اسناد و اطلاع رسانی - "من هیچ شبانه‌‌‌‌‌‌روزى نیست که به آقاى رئیس جمهور و بعضى دیگر از مسئولین دعا نکنم." (رهبر معظم انقلاب اسلامی 18/6/88)
رهبر معظم انقلاب اسلامی، همواره در دیدار هیئت های مختلف ازقوای نظام با ایشان، دیدگاه های مورد نظر را درخصوص قوه مجریه اعلام کرده اند که این دیدگاه ها توانسته ترسیم راهکارهای عملیاتی برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و اعتلای نظام جمهوری اسلامی را تحقق بخشد.
در قبال اقدامات، فعالیت ها و برنامه های اجرایی دولت دهم به ریاست "محمود احمدی نژاد" که تداوم دولت نهم است، رهبر معظم انقلاب اسلامی در مقاطع گوناگون، دیدگاه های خود نسبت به قوه مجریه، تعامل درونی و برونی آن و توصیه های لازم که می توان از آن به عنوان راهبرد نام برد ، بیان داشته اند.
دراین گزارش بخشی از دیدگاهها و راهبردهای ارائه شده توسط مقام معظم رهبری درقبال دولت نهم ودهم ارائه می شود.
ایشان در سخنانی براصل تداوم رویکردهای دولت نهم در دولت دهم تاکید داشته و درباره راهبرد اجرایی می فرمایند:" ادامه رویکردهاى اساسىِ قبلى این دولت است؛ چون این دولت ادامه‌‌‌‌‌‌ى دولت قبل است." (1)
اما رویکردهای اساسی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر آن تاکید می ورزند تا ادامه یابد ، چیست؟
ایشان در سخنانی در جمع هیات دولت به هنگامی که ویژگی های دولت نهم را بیان می کنند، در واقع رویکردهایی که دولت دنبال کرده را بیان می دارند. از همین رو بازخوانی این ویژگی ها در آنچه که معظم له "تداوم رویکردهای اساسی قبلی " خوانده اند ، ضروری است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرمایند: "چند خصوصیت ممتاز در این دولت وجود دارد که من لازم می دانم به این خصوصیات تصریح کنم؛ اگر چه بارها هم گفته شده، اما در عین حال خوب است که خود شما دوستان هم توجه داشته باشید که مایه‏ى امتیاز شما، اینهاست." (2)
ایشان در تببین ویژگی نخست فرموده اند:"یک خصوصیت این است که این دولت، واقعاً یک دولت کار است؛ دولت حرکت و اقدام است؛ انرژى و نشاطِ کار این دولت، یک امر برجسته است. الحمدللَّه شما از سال اول همین‏جور حرکت کردید، الان هم با این که سه سال از عمر این دولت گذشته، انسان احساس می کند که تحرک و نشاط و فعالیت و اقدام در این دولت محسوس است - یعنى کاهش پیدا نکرده؛ افت پیدا نکرده - این خیلى چیز باارزشى است." (3)
معظم له درباره ویژگی (رویکرد) دوم فرمودند : "خصوصیت و امتیاز دوم که در این دولت هست، شعار و گفتمان کلى این دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهاى انقلاب است؛ این خیلى چیز باارزشى است. این را هیچکس نمى‏تواند ندیده بگیرد. هر دلبسته‏ى به انقلاب، این را قدر مى‏داند؛ هر کسى که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب و با کارگردانى انقلاب تصور مى‏کند، باید این را قدر بداند. عدالت‏خواهى در این دولت پررنگ شد." (4)
ایشان درباره ویژگی (رویکرد) بین المللی می فرمایند:" مساله‏ى اعاده‏ى عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیاده‏طلبى سیاستهاى دیگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در این دولت احساس مى‏کند." (5)
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه تبیین رویکردهای عملی فرموده بودند:"روند غرب‏باورى و غرب‏زدگى را که متأسفانه داشت در بدنه‏ى مجموعه‏هاى دولتى نفوذ می کرد، متوقف گردید؛ این چیز مهمى است. حالا یک عده‏اى در جامعه، ممکن است به هر دلیلى شیفته‏ى یک تمدنى یا یک کشورى باشند؛ اما این وقتى به بدنه‏ى مدیران انقلاب و مجموعه‏هاى انقلاب نفوذ میکند، چیز خیلى خطرناکى مى‏شود. این دیده می شد؛ خب، جلویش گرفته شد.گرایش‏هاى سکولاریستى - که متأسفانه باز داشت در بدنه‏ى مجموعه‏ى مدیران کشور نفوذ مى‏کرد - جلویش گرفته شد."(6)
ایشان در دیدار دیگری که اعضای هیات دولت دهم با ایشان داشتند، رویکردهای دیگری را جلوه گاه فعالیت دولت بیان فرمودند که بازخوانی آنها که در قالب توصیه بیان شده، بخش دیگری از دیدگاه و راهبرد مقام معظم رهبری در قبال دولت دهم است.
ایشان می فرمایند: "جهت گیرى‌‌‌‌‌‌هاى برنامه‌‌‌‌‌‌اى و کارى دولت را با شاخص سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز بسنجید. این سند چشم‌‌‌‌‌‌انداز چیز مهمى است؛ این را دست‌‌‌‌‌‌کم نباید گرفت. شاید بتوان گفت که بعد از قانون اساسى، ما هیچ سندى را در کشور به این اهمیت نداریم." (7)
معظم له در ادامه این مبحث می فرمایند:" اجراى کامل سیاست هاى اصل 44 ... هم بسیار مهم است. این سیاستهاى اصل 44 آن روزى که مطرح شد، همه‌‌‌‌‌‌ى دست‌‌‌‌‌‌اندرکاران اقتصادى و خبرگان مسائل گوناگون مدیریتى کشور اعتراف کردند، اقرار کردند که اگر چنانچه این کار انجام بگیرد، یک تحول عظیم اقتصادى در کشور انجام خواهد گرفت. خوب، باید این سیاستها به طور کامل اجرا بشود. کارهائى شده، من گزارشهائى هم از آقاى رئیس جمهور، هم از بعضى از مسئولین دیگر شنیده ام ‌، لکن آنچه که انجام گرفته، همه‌‌‌‌‌‌ى ظرفیت سیاستهاى اصل 44 نیست. یعنى همه که می گوئیم، شاید بخش عمده‌‌‌‌‌‌اى از این ظرفیت هنوز بر زمین مانده است." (8)
حضرت آیت الله خامنه ای در بخشی دیگر در ارائه راهبرد می فرمایند:"توصیه‌ى پنجم که دنباله‌‌‌‌‌‌ى همین هاست، حل مشکلات اقتصادى مردم و کشور است. همین مسئله‌‌‌‌‌‌ى تورم که اشاره کردند - که مهمترینش تورم و اشتغال است - اینها مهمترین است. نکته‌‌‌‌‌‌ى بسیار خوبى توى بیانات آقاى رئیس جمهور بود که من هم روى آن تکیه میکنم؛ دولت بایستى جورى برنامه‌‌‌‌‌‌ریزى کند که از ناحیه‌‌‌‌‌‌ى دولت، فشار تورمى روى مردم زیاد نشود." (9)
ایشان که همواره تاکید بر مسائل فرهنگی داشته و به خوبی جنگ نرم دشمن با نظام را ترسیم کرده اند، در تداوم راهبردهایی که دولت دهم باید دنبال کند، می فرمایند: "توصیه‌‌‌‌‌‌ى ششم ما در مورد فرهنگ است، که اشاره شد مسئله‌‌‌‌‌‌ى فرهنگ بسیار مسئله‌‌‌‌‌‌ى مهمى است. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌ى فرهنگ و پرداختن به فرهنگ چه کار می خواهیم بکنیم؟ اول، تکلیف این را روشن کنیم. یک وقت هست که یک دستگاهى به امور فرهنگى بى‌‌‌‌‌‌اعتناء است، یک وقت نه، یک دستگاهى اعتناء و اهتمام به امور فرهنگى دارد، لیکن هدفگذارى‌‌‌‌‌‌هاى فرهنگى‌‌‌‌‌‌اش دچار اختلال یا دچار خدشه است. " (10)
رهبری جدای از ویژگی ها و ارائه راهکار به دولت دهم، از رنج هایی که این دولت متحمل شده یاد کرده و می گویند:"این چند سال، خیلى اهانتها به شما شد، کینه‌‌‌‌‌‌توزى شد، اهانت شد. اینها را تحمل کردید. این تحملها هم پیش خداى متعال اجر دارد" (11)
ایشان هم چنین نسبت به ریاست جمهور ، دیدگاه بسیار مثبتی داشته و حتی دیگران را در هیات دولت به تاسی از ایشان فرا می خوانند.
رهبری درباره رییس جمهوری فرمودند : "ساده‏زیستى - بخصوص در خود آقاى رئیس‏جمهور - خوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم - کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر - بحمداللَّه هست." (12)
ایشان در این باره در دیداری دیگر می فرمایند:"آقاى رئیس جمهور ما هم که بحمداللَّه پرانرژى و خستگى‌‌‌‌‌‌نشناس حقاً؛ پابه‌‌‌‌‌‌پاى ایشان دویدن هم خیلى سخت است. خدا کمکتان کند بتوانید پابه‌‌‌‌‌‌پاى ایشان بدوید و برسید به مقاصدتان؛ واقعاً کار دشوارى است. ایشان خیلى زیاد زحمت می کشند، زیاد تلاش می کنند، بحمداللَّه پرانرژى هم هستند؛ خدا را شکر. ... خداوند ان‌‌‌‌‌‌شاءاللَّه بیشتر کمک کند، بیشتر انرژى بدهد، بیشتر توان بدهد. البته ما مرتب دعا می کنیم."
(13)
منابع:
1) سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رییس جمهوری و اعضای هیات دولت با ایشان 18/6/88
2) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رییس جمهوری و اعضای هیات دولت با ایشان 2/6/87
3) همان منبع
4) همان منبع
5) همان منبع
6) همان منبع
7)سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رییس جمهوری و اعضای هیات دولت با ایشان 18/6/88
8) همان منبع
9) همان منبع
10) همان منبع
11) همان منبع
12) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رییس جمهوری و اعضای هیات دولت با ایشان 2/6/87
13) سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رییس جمهوری و اعضای هیات دولت با ایشان 18/6/88
اطلاع/9128

  
جایگاه ریاست جمهوری درقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
گروه اسناد و اطلاع رسانی - انتخابات ریاست جمهوری در ایران، نه تنها انتخاب شخص اول قوه مجریه محسوب می شود، بلکه نماد مشارکت مردم در نظام مردم سالار دینی است.
آنچه در پی خواهد آمد، اشاره به اصول یکصدوسیزدهم تا یکصدوبیست وسوم قانون اساسی است که مربوط به عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری یعنی رییس جمهور است.
1) جایگاه رئیس جمهور (اصل یکصدوسیزدهم)
"پس از مقام رهبری، رئیس جمهور عالیترین مقام رسمی کشور است و مسئولیت اجرای قانون اساسی و ریاست قوه مجریه را جز در اموری که مستقیماً به رهبری مربوط می شود بر عهده دارد."
2) دوران رئیس جمهوری (اصل یکصد و چهاردهم)
"رئیس جمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب می شود و انتخاب مجدد او به صورت متوالی تنها برای یک دوره، بلامانع است."
3) شرایط رئیس جمهور (اصل یکصد و پانزدهم)
"رئیس جمهوری باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر هستند، انتخاب شود:
ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر ، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور."
4) اعلام آمادگی نامزدهای ریاست جمهوری ( اصل یکصدوشانزدهم):
"نامزدهای ریاست جمهوری باید قبل از انتخابات، آمادگی خود را رسما اعلام کنند. نحوه برگزاری انتخاب رئیس جمهوری را قانون معین می کند".
5) انتخاب ریاست جمهوری (اصل یکصد و هفدهم)
"رئیس جمهور با اکثریت مطلق آرای شرکت کنندگان انتخاب می شود. اما هرگاه در دور نخست هیچ یک از نامزدها چنین اکثریتی را بدست نیاورد، روز جمعه هفته بعد برای باردوم رأی گرفته می شود. در دور دوم تنها دو نفر از نامزدها که در دور نخست آرای بیشتری داشته اند، شرکت می کنند. ولی اگر برخی از نامزدهای دارند? آرای بیشتر، از شرکت در انتخابات منصرف شوند، از میان سایرین دو نفر که در دور نخست بیش از دیگران رأی آورده اند، برای انتخاب مجدد معرفی می شوند."
6) نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری (اصل یکصد و هجدهم)
"مسئولیت نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری طبق اصل نودونهم بر عهده شورای نگهبان است ولی قبل از تشکیل نخستین شورای نگهبان بر عهده انجمن نظارتی است که قانون تعیین می کند."
7) انتخاب رئیس جمهور جدید (اصل یکصد و نوزدهم):
"انتخاب رئیس جمهور جدید باید حداقل یک ماه پیش از پایان دوره ریاست جمهوری قبلی انجام شده باشد و در فاصله انتخاب رئیس جمهور جدید و پایان دوره ریاست جمهوری سابق، رئیس جمهورپیشین وظایف رئیس جمهوری را انجام می دهد."
8) تمدید استثنایی انتخابات ریاست جمهوری (اصل یکصدوبیستم):
"هرگاه در فاصله ده روز پیش از رأی گیری یکی از نامزدهائی که صلاحیت او طبق این قانون احرازشده فوت کند، انتخابات به مدت دوهفته به تأخیر می افتد. اگر در فاصله دورنخست و یا دور دوم نیزیکی از دو نفر حائز اکثریت دور نخست فوت کند، مهلت انتخابات برای دو هفته تمدید می شود."
9) سوگند رئیس جمهور (اصل یکصد و بیست و یکم):
"رئیس جمهور در مجلس شورای اسلامی در جلسه ای که با حضور رئیس قوه قضاییه و اعضای شورای نگهبان تشکیل می شود، به ترتیب زیر سوگند یاد می کند و سوگندنامه را امضا می نماید."
بسم الله الرحمن الرحیم
"من به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یا د می کنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری و قانون اساسی کشور باشم و همه استعداد و صلاحیت خویش را در راه ایفای مسئولیتهایی که بر عهده گرفته ام ، به کار گیرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلای کشور، ترویج دین و اخلاق، پشتیبانی از حق و گسترش عدالت سازم و از هرگونه خودکامگی بپرهیزم و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است، حمایت کنم . در حراست از مرزها و استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور از هیچ اقدامی دریغ نورزم و با استعانت از خداوند و پیروی از پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام قدرتی را که ملت به عنوان امانتی مقدس به من سپرده است، همچون امینی پارسا و فداکار نگاهدار باشم و آنرا به منتخب ملت پس از خود بسپارم".
10 ) مسئولیت پذیری رئیس جمهور (اصل یکصد و بیست و دوم):
"رئیس جمهور در حدود اختیارات و وظایفی که به موجب قانون اساسی و یا قوانین عادی برعهده دارد در برابر ملت، رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول است."
11 ) وظایف رئیس جمهور (اصل یکصد و بیست و سوم):
"رئیس جمهور موظف است مصوبات مجلس یا نتیجه همه پرسی را پس از طی مراحل قانونی و ابلاغ به وی، امضا کند و برای اجرا در اختیار مسئولان بگذارد."
** نظارت بر انتخابات
براساس ماده هشت قانون انتخابات، نظارت بر انتخابات ریاست جمهوری به عهده شورای نگهبان می باشد. این نظارت عام و در تمام مراحل و در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است .
در ماده چهار ‌‌قانون نظارت شورای نگهبان بر انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران آمده است : هیأت مرکزی نظارت، بر کلیه مراحل انتخابات و جریانهای انتخاباتی و اقدامات وزارت کشور و هیأتهای اجرایی که در انتخابات مؤثر است‌ و آنچه مربوط به صحت انتخابات می‌شود نظارت خواهد کرد.

  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ به طور جمعی تولد تون مبارک باد