آشفته بازار فتنه
انتشار گزارش کمیته ویژه بررسی مجلس شورای اسلامی از اقدامات اخیر فتنه گران که از آن با عنوان "غائله اسرائیلی - آمریکایی - انگلیسی" یاد شد، به خوبی این مساله را آشکار کرد که غائله 25 بهمن پروژهای سفارشی بود که نظام سلطه برای تحت الشعاع قرار دادن خیزش اسلامی جدید مردم منطقه خاورمیانه طرح ریزی کرده بود. پروژهای که در آن برای موسوی و کروبی نیز نقشی محوری در نظر گرفته شده بود.
در ورای اهداف پشت پرده خائنانه این حرکت، آنچه در بررسی فاز جدید فتنه گری جالب توجه است، برجسته شدن تضادها و پارادوکسهایی است که بر اردوگاه فتنه گران اختاپوس وار چنبره انداخته و راهی برای رهایی از آن قابل تصور نیست. مرور زمان نیز نه تنها از این تعارضات نکاسته، بلکه مقایسه فاز جدید فتنه با حوادث سال گذشته به خوبی حکایت از افزایش این تضادهای درونی داشته و تا مرز انفجار و فروپاشی اردوگاه فتنه گران پیش میرود. این تعارضات مبنایی، آنها را در عمل نیز دچار تعارض کرده و از اتخاذ برنامه عملیاتی واحد نیز بازداشته است. در این باره شاهد مثالهای فراوانی را میتوان مطرح کرد که به برخی از آنها اشاره میشود:
1- اولین نمونه از نتایج این نابسامانی، واگرایی و جدایی بخشی از نیروها با سوابقی مثبت از اردوگاه سران فتنه بود که تا پیش از 25 بهمن، سکوت اختیار کرده و یا با مواضعی مبهم، درسناریو فتنه، نقش آفرینی میکردند. اعلام برائت آشکار افرادی چون آقایان ناطق نوری و حسن روحانی نمونهای از این واگرایی است که پس از وقوع این غائله صورت پذیرفت. این حادثه منجر شد تا افرادی چون آقای محسن رضایی که حتی پس از ماجرای 9 دی سال 88 از صدور بیانیه شماره 17 موسوی ذوق زده شده و از بازگشت موسوی به دامن انقلاب سخن میگفتند، این بار پیشاپیش با صراحت از ضرورت محاکمه سران فتنه سخن گویند.
2- یکی دیگر از این تناقضات، نمایان شدن فاصله بین تواناییهای فتنه گران در دنیای مجازی و دنیای واقعی است. در حالی که جریان فتنه با حمایت مالی و رسانهای کشورهای غربی در اینترنت، تبلیغات وسیعی را علیه نظام اسلامی به راه انداخته است، اما آنچه در خیابانهای شهرها و محله های مختلف ایران زمین جاری و ساری است، حکایت دیگری دارد. از ادعای تبدیل میدان آزادی به میدان التحریر تا تشکیل گروههای 10 نفره و آتش زدن چند سطل آشغال و سپس فرار از ترس دستگیری، فرسنگها فاصله است که فتنه گران راهکاری برای گذر از آن ندارند.
3- آشفتگی و ناامیدی، امروز به ویژگی برجسته اردوگاه فتنه گران مبدل شده است. در حالی که تیم رسانهای فتنه در دنیای مجازی تلاش دارد تا خود را سرحال و قبراق نشان دهد و برنامههای سلسله وار روزهای سه شنبه برای اغتشاش در خیابانها را موفقیت آمیز معرفی کند، یکی از یادداشت نویسان این جریان ضمن اعتراف به شکست مینویسد: «پیشنهاد سه شنبههای اعتراض که توسط مشاورین آقایان کروبی و موسوی در جهت حمایت از سران جنبش ارائه شده بیشتر بهنفع سران حکومت است تا سران جنبش... اگر کمی دقت کنیم خواهیم دید که این اعتراضات آنچنان هزینهای هم برای حکومت ندارد و اگر هم هزینه و فرسایشی باشد برای معترضان است.»
4- لطیفهای شنیدنی از وضعیت کاریکاتوری اردوگاه فتنه، طرح این شعار بود که: «موسوی یا کروبی دستگیر بشه، ایران قیامت میشه»!؟ این شعار که با هدف بازدارندگی و برای جلوگیری از برخورد احتمالی دستگاه قضایی با سران فتنه طراحی شده بود، خیلی زود در 10 اسفند رسوا شد، چرا که انتشار خبر جعلی بازداشت موسوی و کروبی در زندان حشمتیه نیز هواداران بیغیرت موسوی و کروبی در دنیای مجازی را از پای میز رایانه به خیابانها نکشاند! و آنها بار دیگر بیپشتوانه بودن شعارهایشان را اثبات کردند و ترجیح دادند تا در فضای مجازی قیامت کنند تا در خیابانهای پایتخت ایران!
5- تقسیم اردوگاه فتنهگران به دو جبهه داخل و خارج و تفاوت این دو شرایط، گوشه دیگری از این تضادهاست. اغلب کسانی که دیدگاههای رادیکال داشته و هوادران را به آمدن به خیابان دعوت میکنند، کسانی هستند که از صحنه واقعیتهای جامعه دور بوده و خود از ترس به آغوش بیگانگان پناه بردهاند و از هزاران کیلومتر فاصله، از هوادارانشان در پایتخت میخواهند که آنها هزینه اغتشاشگری را بپردازند! اقدامی که صدای ایادی داخلی آنها را در آورده که چرا ما باید هزینه بلندپروازیهای خارج نشینان را بپردازیم!؟
6- سوابق انقلابی سران فتنه نیز به معضلی دیگر در اردوگاه فتنه تبدیل شده که بنظر میرسد جز رسوایی موسوی و کروبی و مجبور شدن به برائت از گذشته سرانجامی نخواهد داشت! مروری بر یادداشتهای نوشته شده در سایتهای ضدانقلاب به خوبی نشان میدهد روزی نیست که سوابق موسوی و کروبی و مسئولیت آنها در دهه اول انقلاب مورد نقد قرار نگیرد. از سویی دیگر، سران فتنه نیز که دیگر در اطراف خود جز ضدانقلاب و دشمنان حضرت امام(ره) کسی را نمیبینند، مانده اند که برای جذب و نگهداشتن هواداران، با این سوابق چه کنند!؟
7- میدان داری فرصت طلبان و افراد ناشناختهای که تحت عنوان "شورای هماهنگی راه سبز امید" صحنه گردان شدهاند نیز از دیگر موارد بحث برانگیز این اردوگاه است. "اردشیر امیرارجمند" و "مجتبی واحدی" که عنوان پرطمطراق مشاورین ارشد موسوی و کروبی!؟ را یدک میکشند، آنقدر مجهول الهویه هستند که صدای پیران ضدانقلاب را -که سابقه سه دهه ضدیت با ملت مسلمان ایران را در کارنامه خود دارند!؟- در آورده و آنها را افراد ناشناختهای خواندهاند که صلاحیت خط دهی به جریان ضدانقلاب را ندارند!
8- این اردوگاه بی در و پیکر، حتی از اتخاذ کوچکترین تصمیمات نیز ناتوان است. به عنوان نمونه یکی از نویسندگان سایتهای ضدانقلاب حامی فتنه در مخالفت با انتخاب روز 10 اسفند (روز تولد موسوی) به عنوان روزی برای اغتشاشگری که با هدف بزرگنمایی موسوی طرحریزی شده بود، مینویسند: «هنوز موسوی به قدرت نرسیده تولدش را جشن میگیریم، همچنانکه چهارم آبان تولد محمدرضا پهلوی را جشن میگرفتیم»!؟
مثالهای مذکور تنها نمونه هایی از اختلافات آشکار شده در اردوگاهی است که برای انتقام از ملت مسلمان ایران توسط استکبار جهانی ساماندهی شده است. اردوگاه فتنه، اردوگاهی شیطانی است که سرانجامی جز واگرایی و تشتت و ظلمت در پیش روی خود نخواهد داشت: «والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات ...»
این مطلب در روزنامه وطن امروز ? شنبه ??/??/?? ص ? منتشر گردید
http://www.vatanemrooz.ir/1389/12/18/VatanEmrooz/622/Page/6/
ناقوسها برای تکرار 30 خرداد 60 به صدا در آمده است!
سخنان حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی در نمازجمعه تاریخی 29 خرداد را میتوان روز شکست سناریوی کودتای مخملین دشمنان انقلاب اسلامی دانست که در انتخابات دهم ریاست جمهوری مبتنی بر نسخه های "جین شارپی" دستگاههای جاسوسی غرب و سناریوی براندازی نظام اسلامی از طریق اردوکشیهای خیابانی طرح ریزی شده بود.
تلاش خائنانه مجمع روحانیون مبارز برای مهار پیشاپیش این نمازجمعه تاریخی و درخواست زودهنگام راهپیمایی 30 خرداد نیز نتوانست از تاثیرگذاری این سخنان بصیرت افزا بکاهد، لذا دیگر در شنبه پس از نمازجمعه خبری از هواداران نامزد شکست خورده در خیابانها نبود و خیابان مرکزی پایتخت تنها شاهد درگیری نیروهای امنیتی با جمعی محدود از اراذل و اوباش حامی کودتا بود که به آتش کشیدن مسجد روی آورده بودند. تجمع چند ده هزار نفره هوداران موسوی در 25 خرداد نیز به "رویای نوستالژیک" اذهان متوهم جریان فتنه مبدل شد که با یادآوری آن آه از نهاد اصحاب فتنه بلند میشود.
جنگ رسانهای، شبهه افکنی، بیانیه نویسی، حاشیه سازی و اغتشاشگری نیز یکی پس از دیگری ناکام ماند و به خیانت و جنایت در روز عاشورای 88 ختم گردید. اقدامی که میخ آخر را بر تابوت فتنه کوفت و میلیونها عاشق اهل بیت(ع) و نظام اسلامی را در روز 9 دی ماه به خیابانها کشاند. حماسهای به یاد ماندنی که با وسعتی بیشتری در روز 22 بهمن 88 تکرار شد.
با آغاز سال 89 دیگر رمقی برای حضور در خیابان برای فتنه گران باقی نمانده بود لذا شاهد آن بودیم که علی رغم تبلیغات رسانه ای وسیع در آستانه سالگرد انتخابات در 22 خرداد، تجمع درخواستی لغو شد و راس فتنه باز هم تنها به صدور بیانیهای توانا بود. تلاش ناکام حاشیه سازی برای سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به قم مهمترین ترفند فتنه گران در میانه سال 89 بود که با استقبال باور نکردنی مردم قم و حوزه های علمیه ناکام ماند.
چشم طمع به اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها
آغاز جراحی بزرگ اقتصاد کشور، آخرین فرصتی بود که فتنه گران برای سوء استفاده از آن از مدتها پیش حتی قبل از آغاز بکار دولت دهم رویا پرورده بودند! لذا هنگامی که در مهرماه امسال فرمانده نیروی انتظامی اعلام داشت که «ضربآهنگ فتنه اقتصادی شروع شده است» تنها از سلسله اقداماتی پرده برداشت که در آستانه اجرای طرح توسط فتنه گران پیگیری شده بود.
سرانجام طرح در 28 آذر امسال کلید خورد و فتنه گران که در اولین اقدام اعلام کرده بودند: «شب تاریک هدفمند شدن یارانهها آغاز شده است»!، در کمال ناباوری طلوع صبح امید و آرامش را به نظاره نشسته و ثبات در بازار و همراهی همه جانبه ملت با دولت را به عینه دیدند!
دعوت به اغتشاش و نافرمانی مدنی، تنظیم تیترهای التهاب آور، بزرگنمایی اعتراضات محدود و پراکنده، امنیتی نشان دادن اوضاع، ارائه آمار و اخبار جعلی و تحلیلهای غلط، تلاش برای تخریب و بی اثر کردن سخنان رئیس جمهور و دیگر مسئولین امر، ادعای مخالفت بسیاری از کارشناسان اقتصادی با اجرای طرح، تیره و تار نشان دادن اوضاع اقتصادی کشور با ارائه آمار دروغ بخشی از اقدامات رسانه ای بود که فتنه گران برای ایجاد ناامنی به بهانه اجرای این طرح دنبال کردند که هیچکدام جواب نداد و آخرین سناریو فتنه نیز ناکام ماند.
آغاز دور جدید اسلام گرایی و نگرانی غرب
در حالی که شکست پی در پی سناریوهای فتنه گران زمینه را برای تغییر رویه بخشی از حاضرین در اردوگاه فتنه به رهبری افرادی چون "سیدمحمد خاتمی" را فراهم میکرد، حوادثی در منطقه خاورمیانه به وقوع پیوست که به شدت استکبار جهانی و جریانهای پشت پرده فتنه سبز را به وحشت انداخت.
قیام ملتهای تحت ستم تونس و مصر و "سقوط دومینویی" نظامهای دیکتاتوری وابسته به غرب و تقویت باورهای اسلامی و روحیه ضداستکباری ملتهای منطقه، ضربه ای مهلک بر مانیفست فتنه سبز بود که مبتنی بر اسلام زدایی و حمایت و وابستگی هر چه بیشتر به غرب شکل گرفته بود.
سردمداران نظام سلطه دستپاچه وارد میدان شدند تا از سقوط دیکتاتورهای دست نشانده جلوگیری کنند، ولی کار از کار گذشته بود و هیچ کس را یارای مقاومت در برابر سقوط سلسله وار "بن علی" و "حسنی مبارک" و همپالگیهایشان در دیگر کشورهای عربی منطقه نبود.
در این شرایط بود که سناریوی جدیدی در دستور کار غرب و ایادی آنها در این کشورها قرار گرفت و آن تحریف و مصادره به مطلوب خیزش بزرگ اسلامی منطقه بود. رسانههای فراگیر نظام سلطه وارد صحنه شدند و تلاش کردند تا با "تبدیل تهدید به فرصت"، اینگونه القاء نمایند که این حوادث تحولاتی مدیریت شده توسط غرب است که برای اصلاح وضعیت کشورهای منطقه خاورمیانه اجرایی شده است. خواسته معترضین نیز نه شکل گیری حکومت اسلامی بلکه برپایی نظامهای سکولاری است که تنها بر آزادی بیشتر و رفع محرومیتهای اقتصادی تاکید دارند.
همچنین برای ممانعت از شکل گیری این باور که خیزش جدید مردم منطقه خیزشی ضد استعماری و اسلام گرایانه است، نیازمند به استثنایی داشتند که این بار جمهوری اسلامی را برگزیده و بر آن شدند تا برای اثبات این مساله بار دیگر شعلههای آشوب و فتنه را در ایران نیز شعله ور سازند تا مخاطبین خود را اقناع نمایند که خیزشهای جدید منطقه، نهضتی ضد استعماری و اسلام گرایانه نیست چرا که اگر چنین بود این خیزش نمیتوانست گریبان جمهوری اسلامی را نیز بگیرد.
و چنین بود که موج جدید التهاب آفرینی و اغتشاشگری با دستور و حمایت استکبار جهانی در ایران اسلامی کلید خورد.
ایفای نقش جدید فتنه گران در پازل آمریکا
تحولات مصر، فتنه گران داخلی و ضدانقلاب خارجی حامی ایشان را نیز نگران کرده بود، چرا که مطالبات سکولاریستی آنها با چالش جدی قدرت یافتن موج اسلامخواهی با تاسی از انقلاب اسلامی ایران در محاق رفته بود.
در این شرایط بود که بار دیگر فتنه گران و استکبار جهانی هم پیمان شده و ضمن همراهی و همگامی با استراتژی جدید استکبارجهانی، تلاش کردند با نفی الهام گیری این نهضتها از انقلاب اسلامی بهمن 57، فتنه سبز 88 را الگو و آرمان مردم مصر و تونس معرفی نمایند!
در سناریوی طرح ریزی شده و تقسیم کار صورت گرفته، برای هر عضو اردوگاه فتنه گران سهم و نقشی دیده شده بود:
الف- سران مستاصل فتنه که دیگر از نوشتن بیانیههای مکرر خسته شده و دیدار با خانواده های فتنه گران و گزارش با آب و تاب آن در رسانه های فتنه گر نیز چاره حل مشکلاتشان نبود، به ناچار پذیرفتند که بازیگر این میدان شده و موسوی و کروبی ماموریت یافتند تا با درخواست مجوز راهیپمایی از وزارت کشور، به بهانه حمایت از نهضت مردم مصر و تونس، آغاز گر سناریوی اغتشاشات 25 بهمن باشند. در مورد این درخواست چند نکته قابل توجه بود:
1- این درخواست در حالی تنظیم شد که امضاکنندگان آن پیشاپیش از عدم امکان صدور مجوز توسط وزارت کشور آگاه بودند و میدانستند که مطابق اصل 27 قانون اساسی، برگزاری راهپیماییای آزاد است که "مخل به مبانی اسلام نباشد"، اما اقدامات فتنه گران در ماههای اخیر به خوبی نشان داده که آنها اهداف براندازانهای را دنبال میکنند که در مخالفت صریح با قانون اساسی قرار دارد. به واقع از اصل 27 نمیتوان برای "اردوکشیهای خیابانی" با هدف براندازی نظام اسلامی بهره جست!
2- درخواست برای راهپیمایی 25 بهمن در حالی صورت می گرفت که ملت ایران روز 22 بهمن را برای ابراز حمایت همه جانبه از نهضت اسلامی ملت مصر وتونس انتخاب کرده بود. این جریان نفاق اگر واقعا دغدغه حمایت از ملت مصر و تونس را داشت، میتوانست ابتدا با ملت خود همراه گردد و آنگاه دم از دیگر ملتهای مسلمان زند.
3- جریانی که پیش از این در روز جهانی قدس که روز حمایت جهان اسلام از ملت مظلوم فلسطین است، شعار "نه غزه، نه لبنان" سر داده بود، امروز چگونه میتواند خود را حامی ملت مسلمان مصر و تونس معرفی نماید!
ب- احزاب و گروههای نامشروع و ورشکسته داخلی نیز در این میان سهم داشته و ماموریت یافتند تا با صدور بیانیههای مستقل از برگزاری تجمع غیرقانونی 25 بهمن حمایت نمایند. حزب غیرقانونی جبهه مشارکت، ورشکستگان سیاسی مجمع ادوار مجلس، فراریان خارج نشین تشکل ادوار تحکیم وحدت، روحانی نماهای مجمع مدرسین حوزه علمیه قم، و عناصر مجهول الهویه سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب در خارج از کشور، از جمله آتش بیاران این معرکه بودند.
ج- ستاد خارج نشین فتنه که هدایت اصلی رسانهای 25 بهمن را برعهده داشت، بلافاصله با انتشار خبر درخواست سران فتنه کار خود را کلید زد و هجمه همه جانبهای را برای ضربه زدن به نظام اسلامی آغاز نمود. هجمه ای که تا پیش از این کمتر شاهد آن بودیم.
25 بهمن چگونه انتخاب شد؟
انتخاب روز دوشنبه 25 بهمن نیز خود دارای نکات قابل تاملی بود:
1- برای فتنه گران گزینش سه حالت قابل تصور بود: انتخاب روزی قبل از 22 بهمن، انتخاب روز 22 بهمن، انتخاب روزی بعد از 22 بهمن.
انتخاب روز 22 بهمن برای ایجاد اغتشاش و ناامنی، سناریوی شکست خورده ای بود که پیش از این تحت عنوان "اسب تراوا" در بهمن ماه سال گذشته دنبال شده بود. فتنه گران در 22 بهمن 88 به خوبی فهمیدند که هرگاه امواج خروشان ملت به صحنه می آیند، ضدانقلاب و فتنه گران مجالی برای عرضه اندام نیافته و باید به سوراخهای خود بگریزند.
انتخاب روزی قبل از 22 بهمن نیز چاره کار نبود، چرا که با فرا رسیدن حماسه حضور دهها میلیونی ملت در 22 بهمن که از قبل قابل پیش بینی بود، جوسازی تبلیغاتی این اقدام تحت الشعاع قرار میگرفت.
اما انتخاب روزی در فردای 22 بهمن این ظرفیت را فراهم میآورد تا با جوسازی رسانههای صهیونیستی، حماسه بزرگ ملت در روز پیروزی انقلاب اسلامی تحت الشعاع قرار گیرد. به واقع انتخاب این روز با هدف تحت الشعاع قرار دادن حماسه ملت صورت گرفت؛ اقدام خیانت باری که در عمل ناکام ماند.
2- دوشنبه مصادف با 14 فوریه "روز ولنتین" (روز عشق!) در فرهنگ سکولار غرب بود! روزی که البته مورد توجه هواداران اغوا شده فتنه گران قرار داشت و میتوانست ظرفیتهای تبلیغاتی را برای این جریان فراهم آورد.
3- این انتخاب یادآور روز 25 خرداد 88 بود که سران فتنه با نگاهی نوستالوژیک 20 ماه است که رویای تکرار آن را در خواب میبینند و آرزو دارند حتی شده یک دهم جمعیت 300 هزار نفره آن روز را بار دیگر در صحنه حمایت از خود ببیند!
فتنه 25 بهمن چگونه مهار شد؟
از همان ساعات اولیه درخواست مشترک موسوی و کروبی در 16 بهمن، سایتها و وبلاگهای حامی فتنه از جمله، جرس، کلمه، بالاترین، خودنویس، فیس بوک، گویانیوز، روزآنلاین، رادیو زمانه و دهها سایت و وبلاگ ریز و درشت دیگر که همگی از یک مرکز واحد خط میگیرند، وارد میدان شدند تا به باور خام خود روز 25 بهمن را به "روز خشم ملت ایران" مبدل سازند. عناصر ضدانقلابی چون محسن سازگارا، علی رضا نوری زاد و دیگر نویسندگان قلم به مزد خارج نشین که با اعانه سازمانهای جاسوسی غربی روزگار میگذرانند نیز تمام وقت برای تبلیغ روز 25 بهمن دست به کار شدند.
خیانت اصحاب فتنه تا بدانجا ادامه یافت که موسوی و کروبی و حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب حتی حاضر نشدند تا ملت را به حضور در راهپیمایی 22 بهمن دعوت نمایند.
نکته ای که نباید فراموش کرد، اهداف و ادعاهایی بود که در روز 25 بهمن دنبال می کردند. آنها گمان داشتند که خواهند توانست جمعیت قابل توجهی را به خیابان آورده و با تکرار ماجرای 25 خرداد این بار میدان آزادی را به "میدان التحریر" مصر تبدیل نمایند. فتنه گران بر آن بودند تا با تسخیر میدان آزادی و ماندن شبانه روزی در آن سناریوی براندازی نظام را کلید بزنند.
اما در ورای جنجالی که فتنه گران در دنیای متوهم مجازی به راه انداخته بودند، آنچه در میان مردم کوچه بازار میگذشت داستان دیگری بود. شور و شوق مردم در دهه فجر که با تحولات اسلامی منطقه دوچندان شده بود، پایان ماه محرم و صفر و فرا رسیدن ماه ربیع و اعیاد مبارک آن که فرصت مناسبی برای جشن و شادی خانوادههای مسلمان ایرانی بعد از دو ماه سوگواری است، به همراه نزدیکی به پایان سال و فرا رسیدن فصل بهار، خبر از بیتوجهی ملت به جوسازیهای فتنه گران داشت.
همچنین حضور دهها میلیونی ملت ایران در راهپیمایی باشکوه سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی حکایت از آن داشت که ملت روز به روز بر ادامه مسیری که سه دهه پیش انتخاب کرده اند مصمماند. حضور باشکوهی که اردوگاه فتنه گران را 3 روز مانده به 25 بهمن بطور کامل ناامید نمود.
راهپیمایی 22 بهمن امسال 2 ویژگی دیگر داشت: یکی آنکه این راهپیمایی به روز حمایت همه جانبه ملت ایران از ملت مسلمان مصر و تونس مبدل گردید که این پیوند و همراهی در شعارها و عکسها و تراکتهای مردم به عینه آشکار بود. دوم سقوط "حسنی مبارک"، دیکتاتور مصر همزمان با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود که شور و شوق ملت ایران را دو چندان کرد و 22 بهمن 89 را به روزی ماندگار در تاریخ جهان اسلام به ثبت رسانید.
حادثه مبارک "سقوط مبارک"! در 22 بهمن، حداقل فرصتها را نیز از فتنه گران گرفته و بدین شکل 25 بهمن بطور کامل موضوعیت خود را از دست داد.
سرانجام ساعت 15 روز 25 بهمن فرا رسید و پایتخت که محور اقدامات فتنه گران خوانده شده بود، خالی بود از جمعیت میلیونی وعده داده شده حامی سران فتنه!؟ تنها در میدان انقلاب و بخشی از خیابان آزادی چند گروه متفرق از اوباش اجیر شده و آموزش دیده تلاش کردند تا به جای راهپیمایی، باز هم سطلهای زباله را به آتش کشیده و به برخی از اموال عمومی صدمه وارد کنند. فتنه گرانی که از اغماض و مدارای دستگاههای امنیتی و انتظامی سوء استفاده کرده و برای دقایقی بر ترافیک فشرده عصر تهران در خیابان آزادی افزودند. فتنه گرانی که حتی جرات استفاده از نمادهای سبز را نداشته و یکبار هم شعاری در حمایت مردم مسلمان مصر سر ندادند! اوباشی که منتظر ماندند تا هواداران میلیونی سبزها! به آنها بیپوندند ولیکن با تاریک شدن هوا، با به رگبار بستن مردم بیگناه و به شهادت رساندن دو شهروند تهرانی به لانه های خود گریختند!
فتنه 25 بهمن و دستاوردهای که به همراه داشت
25 بهمن با بیش از 10 روز تبلیغات تمام وقت و همه جانبه با ناکامی مطلق فتنه گران به پایان رسید. بهترین نشانه این ناکامی ناتوانی سایتهای ضدانقلاب از انتشار چند فیلم و عکس قابل توجه در این زمینه است که بتواند بخشی از این تجمع میلیونی را برای بینندگان به تصویر بکشاند!
این حادثه همچون همیشه دستاوردهایی را نیز برای نظام اسلامی به همراه داشت:
1- این حادثه به خوبی نشان داد که این جریان ساختار شکن علی رغم تبلیغات پرطمطراق در دنیای مجازی، فاقد هرگونه پایگاه اجتماعی است. وجود حداقل پایگاه اجتماعی سران فتنه نیز تا آنجایی بود که آنها خود را وفادار به انقلاب و آرمانهای امام(ره) معرفی کرده و اصلاح طلبانی در چارچوب قانون و نظام اسلامی شناخته میشدند. اما از آن روز که در مسیر مخالفت با قانون و پشت کردن به آرمانهای انقلاب گام نهادند، دیگر پایگاهی جز ضدانقلاب برای آنها باقی نمانده است. به واقع این اصل در مورد سران فتنه نیز جاری و ساری است که جریانهایی که پشتوانه مردمی خود را از دست میدهند، به تدریج از میان بیگانگان همیار و همراه طلب میکنند.
2- دستاورد مهم دیگر 25 بهمن برای نظام اسلامی آشکار شدن چهره واقعی سران فتنه و ماهیت براندازانه این جریان برای ملت و برخی خواص بود. این اقدام آخرین فرصت را نیز برای این خواص متاخر و مسکوت فراهم آورد تا حساب خود را از سران فتنه جدا کرده و از اردوگاه فتنه گران خارج شوند. اظهارات آقایانی چون، ناطق نوری، حسن روحانی، محسن رضایی, اعضای فراکسیون اقلیت مجلس و ... حکایت از این جدایی دارد. اقدامی که بر انزوای سیاسی سران فتنه بیش از پیش افزوده و زمینه را برای تحقق انتظارات ملت در اجرای حکم خدا و برخورد شدید دستگاه قضایی با این مفسدین فی الارض را فراهم کرده است.
3- و سرآخر آنکه 25 بهمن به خوبی نشان داد که از "جنبش سبز" چیزی جز گروهکی اغتشاشگر باقی نمانده است. اقدامات موسوی و کروبی یادآور اقدامات سران گروهک منافقین در آغاز دهه 60 است که وقتی دیگر هواداری را از میان مردم در اطراف خود ندیدند، به جای توبه و بازگشت، دست به انتحار زده و اقدام علنی براندازانه علیه نظام اسلامی را با همراهی دشمنان خارجی انقلاب اسلامی اعلام کردند.
آیا ناقوسها برای فرا رسیدن مجدد 30 خرداد 60 به صدا در آمده است؟