جبهه ملی، سران فتنه و حکم قصاص
انتشار خبر اجرای حکم قضاص برای 5 مجرمی که اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی از جمله بمبگذاری در مجامع عمومی را در پرونده خود داشته و به عضویت در گروهکهای معاند اعتراف کرده بودند، فرصتی بود تا محافل ضدانقلاب تهاجم علیه نظام اسلامی را در دستور کار خود قرار دهند. این جوسازیها علیه اجرای حدود الهی در کشوری که خود را حکومت اسلامی خوانده و ملزم به شریعت اسلامی میداند، داستان 30 سالهای است که ضدانقلاب از آن طرفی نبسته است، اما اصرار به تکرار آن دارد، چرا که در قبال آن میتواند وجه قابل ملاحظهای را از کشورهای غربی مدعی حقوق بشر دریافت نماید!
اما آنچه این بار افکار عمومی جامعه را به تعجب واداشت، قرار گرفتن سران فتنه سبز در کنار ضدانقلاب در محکومیت اجرای قانون قصاص است. موسوی با صدور بیانیه ای با زیر سوال بردن عدالت قوه قضائیه، اجرای حکم اعدام برای این مجرمین را سیاسی خوانده و آن را مخالف عدالت علوی دانسته است.
همسر وی زهرا رهنورد نیز وارد عرصه شده و با طرح سوالاتی تلاش دارد تا این اقدام قانونی دستگاه قضا را زیر سوال برد. در اولین سوال چنین آمده: «اصلاً چرا اعدام؟ چرا بدترین مجازات در حق انسانها و ملت اعمال شده است؟»
فراز پایانی این نوشته که به ادبیات گروهکهای ضدانقلاب شباهت بسیار دارد آمده است: «من زهرا رهنورد! بعنوان عضو کوچکی از ملت، در اینجا به تمام مادران داغدار و زنانی که فرزندان و شوهرانشان اعدام شده اند یا در کف خیابانها به دست مزدوران کشته شده اند پیام میفرستم: ای زنان دلیر و شجاع، در این غم و اندوه عظیم، در کنار شما هستم.»
راس دیگر فتنه - کروبی - نیز در اظهاراتی چندین از خود واکنش نشان میدهد: «طبیعی است که ما از مرگ افراد و اعدام آنها متاثر می شویم و اصولا مخالف رواج یافتن چنین برخوردهایی هستیم.»
در قبال این سخنان عجیب و غریب توجه به چند نکته ضروری است:
1- دفاع از مجرمان و تروریستهایی که جرم علنی آنها در به خاک و خون کشیدن مردم بیگناه در شیراز و ... بر همگان معلوم است، با هیچ منطقی قابل دفاع نمیباشد و تنها در قالب تداوم فتنه قابل تحلیل است. موسوی، کروبی باید مشخص کنند برای تداوم فتنه تا کجا حاضرند به پیش روند! آیا قرار است این مسیر تا زیر سوال بردن آیات صریح قرآن کریم ادامه پیدا کند؟!
2- شاید گفته شود، اعتراض آقایون به اصل قصاص نبوده، بلکه به نحوه رسیدگی به اتهامات متهمین در دادگاهها و احکام صادره اعتراض دارند! اما در این باره باید گفت اظهارات رهنورد به خوبی ماهیت این اعتراضات را برملا میسازد. وی مینویسد:: «اصلاً چرا اعدام؟ چرا بدترین مجازات در حق انسانها و ملت اعمال شده است؟»
در واقع این اظهارنظرات را باید بیش از اعتراض به روند دادگاه تجزیه و تحلیل نمود و خاستگاه آن را دگردیسی و استحاله فکری کسانی دانست که امروز به باورها و اصول دیروزین خود پشت کردهاند. موید این ادعا بخشی از سخنان اخیر موسوی در دیدار با جمعی از خانواده های زندانیان اخیر است که وی در آن دیدار چنین میگوید: «ما بدون نگاه به ایدئولوژی افراد و بدون توجه به طرز فکر آدمها و حتی وابستگی جمعیتی و حزبی آنها، باید از حقشان دفاع کنیم و روبروی ظلم و ستم ایستادگی نماییم و لزوما هم نباید همفکر و هم عقیده او باشیم.»(22/2/89)
همین طرز تفکر است که موسوی را امروز به حمایت از اعضای دستگیر شده گروهک تروریستی پژاک و انجمن سلطنتی کشانده است!
3- واکنش سران فتنه به اجرای احکام قضایی فوق و ارتباط دادن آن با سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری را از منظر دیگری نیز میتوان مورد توجه قرار داد. واقعیت آن است که سران فتنه از توانایی برگزاری مراسم "بزرگداشت فتنه" که از فردای انتخابات کلید خورد، به شدت نگرانند. ناتوانی این جریان در نگه داشتن هواداران در صحنه و مشخص شدن ماهیت جریان فتنه برای اکثریت ملت ایران پس از حوادث تلخ روز عاشورا، وضعیت دلسردکننده ای را اردوگاه فتنه بوجود آورده است. لذا وقوع چنین حوادثی و اجرای احکام شرعی که پایان کار ضدانقلاب و معاندین نظام اسلامی را به خوبی نشان میدهد، اندک نیروی باقی مانده در جبهه فتنه گران را نیز به شدت هراسان و ناامید کرده است. لذا چنین واکنشهایی از جانب موسوی و کروبی عمق عصبانیت این افراد را آشکار میسازد.
4- موضع سران فتنه در قبال حکم اعدام، ناخودآگاه ماجرای موضع گیری سران جبهه ملی بر علیه لایحه قصاص را در دهه 60 تداعی میکند. در آن ایام هواداران جبهه ملی با غیرانسانی خواندن لایحه قصاص خواستار عدم اجرای آن در جمهوری اسلامی شده بودند. حضرت امام(ره) این اقدام را مخالفت صریح با ضروریات اسلام دانست که معتقدین به آن از دایره اسلام خارج خواهند شد. حضرت امام(ره) در بخشی از بیانات خود میفرمایند: «اینها تفالههای آن جمعیت هستند که حالا قصاص را، حکم ضروری اسلام را، "غیر انسانی" میخوانند. ما تکلیفمان با آنها خوب تا یک حدودی معلوم است. هر وقت هم مصلحت پیدا بشود، روشنش میکنیم.»
5- سخن آخر اینکه پیش از این موسوی اعلام داشته بود: »میگویند شما از کشتی نظام پیاده شده اید از کشتی مسلمانی که پیاده نشدهایم!« بنظر میرسد بعد از خروج موسوی از کشتی نظام اسلامی، وی به تدریج قصد دارد از "کشتی اسلام" نیز پیاده شود و خود را به امواج دریای کفر و استکبار بسپارد. در این شرایط بیشک آیندهای جز هلاکت و نابودی برای وی قابل تصور نخواهد بود.