شکست سناریوی بیانیه نویسی
درست فردای برگزاری انتخابات باشکوه 22 خرداد بود که مرحله نهایی سناریوی کودتای مخملین با صدور اولین بیانیه موسوی در ظهر شنبه آغاز شد. وی در این بیانیه ضمن متهم کردن مسئولین نظام اعلام کرد که تسلیم رای ملت نخواهد شد! به این شکل بود که صدور بیانیه، به عنوان اصل اول راهکارهای پیشنهادی "جین شارپ" برای هدایت کودتای مخملی به یکی از محورهای کلیدی تداوم فتنه تبدیل شد.
در سال گذشته متناسب با فراز و نشیبهای تحولات و حوادث سیاسی کشور، بیانیههای متعددی توسط موسوی و کروبی در کنار مصاحبهها و سخنرانیهای گوناگون آنها صادر شد که نقض مهمی را در هدایت فتنهگران بر عهده داشت. قسمتی از این سناریو اینگونه طراحی شده بود که صدور بیانیههای سلسله وار موسوی با همراهی جمع متنوع و متکثری از نویسندگان وابسته همراه باشد و رسانههای فتنهگر داخلی و خارجی با اطلاع رسانی وسیع، سعی در مهم جلوه دادن این بیانیه ها داشتند. به همین خاطر بود که صدور بیانیههای موسوی و بررسی ابعاد مختلف آن برای مدت چند روز در صدر اخبار مهم رسانهها اعم از خبرگزاریها، رادیو تلویزیونها و سایتها و وبلاگهای فتنه گران قرار داشت و حوادث مختلف پیش آمده را به نحوی هدایت میکرد.
البته مخاطب این بیانیهها بعد از نمازجمعه تاریخی فصل الخطاب نظام اسلامی در 29 خردادماه 1388 تغییر نمود و از 13 میلیون هوادار موسوی که به وی رای داده بودند به سمت اوباش و ضدانقلاب حامی فتنه سبز گردش کرد. بخشی از فتنهگری و حاشیه سازی در روزهای تحلیف ریاست جمهوری، روز قدس، 13 آبان، روز دانشجو و حوادث تلخ روز عاشورا، با هدایت این بیانیه های زنجیرهای صورت پذیرفت.
بیانیه شماره 17 موسوی چند روز بعد از جنایات اغتشاشگران و هتاکان در روز عاشورا، و دو روز بعد از حماسه ملت در راهپیمایی "نهم دیماه" صادر گردید، که در آن موسوی اوباش حامی وی را "مردمی خداجوی" معرفی کرد!؟ این بیانیه را میتوان آخرین حلقه بیانیههای زنجیره ای سران فتنه دانست که نتوانست راهپیمایی میلیونی "برائت از منافقین" ملت ایران را تحت الشعاع قرار داده و از خشم مردم نسبت به هتاکان روز عاشورا بکاهد. موسوی نیز فهمید که دیگر عمر بیانیه نویسی نیز به سرآمده است و برای آینده باید بدنبال راهکار دیگری بود.
بیش از 5 ماه طول کشید تا بیانیه شماره 18 موسوی در روز 25 خرداد ماه در سالگرد آغاز فتنه با هدف تزریق روحی تازه بر کالبد مرده فتنه سبز صادر گردد و موسوی بار دیگر این سلاح شکسته را بکار گیرد. این بیانیه منشوری برای فتنه سبز است که شامل اهداف، راهکارهای تداوم فتنه بوده، که نویسنده آن را به عنوان متنی پیشنهادی در معرض دید و قضاوت جریانها و صاحبنظران همسو با فتنه قرار داده است. اما این بیانیه نه تنها موجی در فتنه سبز نیافرید، بلکه قلم بدستان مزدور همسو و جریانها و رسانههای وابسته به فتنه نیز رمق و انگیزهای برای توجه به این بیانیه بیمحتوا را نداشتند.
با انگیزهترین جریان در این میان سازمان نامشروع مجاهدین بود که با دو هفته تاخیر در هفتم تیرماه به میدان آمد و با صدور بیانیهای نیم بند جریانهای همسو را مورد عتاب قرار داد و از آنان خواست تا «ضمن برخورد فعالتر[!؟] با منشور پیشنهادی مذکور، به هر طریق که مناسب میدانند پیشنهادات تکمیلی و اصلاحی خود را با جنبش سبز و اصلاح طلبان و رهبران آن در میان بگذارند.»
جالب آنکه حتی نویسندگان سازمان نیز بعد از دو هفته، حوصلهی توجه به این بیانیه را نداشته و وعده سر خرمن دادند که: «در آینده پیشنهادات تکمیلی خود را به طریق مقتضی ارائه خواهد کرد»!؟
خطاب به آنها باید گفت با شکست ابزار بیانیه به عنوان آخرین راهکار تداوم فتنه، دیگری آینده ای برای فتنه متصور نیست که فتنهگران در انتظار آن باقی بمانند، فتنه مدتهاست که با حضور ملت در راهپیمایی "برائت از منافقین" در نهم دیماه به کام مرگ فرو رفته است.