سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با ذکر خدا دلها زنده می شود . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :33
کل بازدید :175636
تعداد کل یاداشته ها : 304
103/2/15
8:3 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
دوست[29]
«اینهایی که الان در ایران مشغول فتنه هستند این ها از اسلام هیچ اطلاع ندارند . و به حسب ان طوری که من می فهمم این ها مرتبط با امریکا هستند ولو این که اسمشان بر خلاف است و ملت ما باید این ها را رد بکنند و اعتنایی به انها نکنند و خودشان در همین سیل جمعیت ایران منحل خواهند شد.» صحیفه امام خمینی (ره) ج6-ص471

خبر مایه

ساده لوح یا مرد عمل

 

 

رکود در جریان فتنه و زوال تدریجی که گریبانگر این جریان پر ادعا شده، سران فتنه را بر آن داشته تا با سوژه پروری، بهانه‌ای برای رونق بازار کسادشان فراهم آورند. در این میان شیخ فتنه که جسارت و حماقت را به خوبی با هم آمیخته است، از هر فرصتی برای تکرار ادعاهای خود استفاده می‌کند و اعلام می‌دارد که همچنان در جبهه ضدیت با نظام اسلامی فعال است.

سالگرد تاسیس شورای نگهبان بهانه‌ای بود تا کروبی با صدور نامه‌ای سرگشاده این نهاد قانونی را به باد اتهام بگیرد و در سیاهه‌ای همان ادعاهایی را تکرار کند که ضدانقلاب مدتهاست مدعی آن هستند. البته تفاوت کروبی با آنها در این است که ضدانقلاب به خوبی می‌داند، مشکل اصلی جریانهای مخالف و معاند انقلاب اسلامی نه رفتار شورای نگهبان که اصل وجود چنین نهادی در قانون اساسی است و تا چنین مقامی در قانون اساسی جایگاهی مشخص و تعریف شده دارد، امکان رخنه و نفوذ در نظام اسلامی سخت خواهد شد. اما کروبی غافل از همه چیز ساده لوحانه عملکرد شورای نگهبان را نشانه رفته است.

کروبی با اشاره به موارد ریز و درشت از رد صلاحیتهایی که به درست یا نادرست در انتخاباتهای پیشین وجود داشته است، تلاش دارد تا ادعای امروز خود مبنی بر تقلب در انتخابات را ثابت نماید.  کروبی در حالی که هنوز از آن خواب تلخ خود در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری سخت پشیمان است، مدعی می‌شود که شورای نگهبان در دوره نهم ریاست جمهوری "نهال تخلف و تقلب را در کشور نهادینه کرده است"!

این اظهار نظر در حالی است که مخاطبین هوشیار به این دو نکته به خوبی اشراف دارند که اولا در آن دوره برگزار کننده انتخابات وزارت کشور دولت دوم خرداد بوده و شورای نگهبان تنها نظارت بر صحت انجام انتخابات را برعهده داشته و آراء اعلام شده توسط وزارت کشور آقای خاتمی را تائید کرده است. ثانیا نامزد اصلی مورد حمایت اصولگرایان که در ظاهر رقیب آقای کروبی به حساب می‌آمد آقای قالیباف بود که در آن دوره به عنوان نفر چهارم معرفی گردید و آقای احمدی نژاد که به عنوان نفر دوم به دور دوم انتخابات رفت، گزینه‌ای بود که از حمایت رسمی احزاب رقیب برخوردار نبود.

آقای کروبی که به شدت در آن دوره از حمایت همپیمانانش از معین و هاشمی زخم خورده و گلایه مند است، نباید با فرافکنی علت شکست خود را شورای نگهبان دانسته و این نهاد قانونی را متهم نماید. مشکل آقای کروبی ساده لوحی ایشان است و به همین خاطر است که عناصر معلوم الحالی چون کرباسچی آنگاه که به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی وی معرفی و فعالیت می‌کنند، در آخرین لحظه و در هنگام رای گیری بطور آشکار رای خود را به نام موسوی به صندوق می‌ریزند! البته مرد این رفتار ساده لوحانه را تشخیص می‌دهند و به همین خاطر است که کروبی در 22 خرداد در جایگاه آخر قرار می‌گیرد. اما کروبی گویا قصد عبرت آموزی ندارد!

بررسی رفتار عجیب و غریب کروبی در انتخابات این دوره و دوره پیشین ریاست جمهوری، به خوبی علت حمایت عجیب فردی چون عبدالکریم سروش را از وی نشان می‌دهد. آقای سروش درباره علت حمایت خود از کروبی گفته بود: «باید کسی بیاید که مرد عمل باشد!» به واقع باید گفت منظور صحیح تر سروش آن است که "باید کسی بیاید که ساده لوح باشد"! تا بتوان از وی به خوبی سوء استفاده کرد. کروبی از آنجا که خود حرفی برای گفتن ندارد به خوبی قابل اداره شدن است و از آنجا که از جسارت ذاتی نیز برخوردار است! می‌تواند در جهت تخریب نهادهای قانونی و مخدوش کردن چهره نظام اسلامی به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.


  
  

 

زوال جرس

 

 

آنگاه که با هوشیاری ملت و مدیریت و هدایت رهبری سناریوی کودتای مخملین به شکست انجامید و فریب بودن ادعای تقلب به زودی آشکار شد و دستگاههای نظارتی، صحت حماسه چهل میلیونی ملت را آشکار نمود، فتنه گران ماهیت حرکت خود را نشان داده و لبه تیز هجمه های خود را از زیر سوال بردن انتخابات به سوی ارکان نظام اسلامی تغییر جهت دادند.

همچنین با شکست فتنه‌گران در صحنه سیاسی و برچیده شدن اردوکشیهای خیابانی، فتنه گران چاره‌ای نداشتند که به دنیای توهمی و مجازی روی آورند، لذا سایتهای مختلفی با هدایت ستاد خارج نشین کودتای سبز، آغاز بکار کار کردند که در راس آن سایت جنبش راه سبز(جرس) بود. جرس با حمایتهایی که توسط بیگانگان صورت می‌گرفت با مدیریت عطاالله مهاجرانی(وزیر فراری آقای خاتمی که امروز در لندن سکنی گزیده است) در 29 تیرماه سال گذشته آغاز بکار کرد.

جرس با فرصت دادن به ضدانقلابیون توانست بخش زیادی از آنها را گرد خود آورد که از آن جمله می‌توان به ابراهیم نبوی، محسن کدیور، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان، اکبر گنجی، حسن یوسفی اشکوری، محمد جواد اکبرین و ... اشاره کرد. در واقع مطالبی را که فتنه گران در سایتهایی چون کلمه، پارلمان نیوز، نوروز نمی‌توانستند درج کنند در جرس به سرعت منتشر می‌شد.

در این ایام در فهرست اولویت کاری جرس مواردی چون: اطلاع رسانی بیانیه ها و اظهارات سران فتنه، تشویق فتنه گران برای ماندن در صحنه و تداوم فتنه گری، هدایت فتنه گران برای سوء استفاده از مناسبتهای ملی و مذهبی، دروغ پراکنی برای ناپاک و ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامی و دولت منتخب مردم، حمله به نهادهای انقلابی که در مهار فتنه نقش کلیدی داشتند و تخریب چهره‌های بصیرت و روشنگر ماهیت فتنه، زیر سوال بردن آرمانهای انقلاب اسلامی ملت ایران، حمله به آرمانهای بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) ، هجمه به اصول کلیدی و محوری قانون اساسی، حمله به نظام حکومتی اسلام و جایگاه ولایت مطلقه فقیه، و در راس همه آنها تلاش برای تخریب چهر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای، قرار داشت که توسط دهها قلم متفاوت که همگی در ضدیت با انقلاب اسلامی همگام بودند، نوشته شد.

هرچند ملت ایران به رسانه‌های بیگانه بالاخص آنهایی که توسط استعمار پیر بریتانیا هدایت می‌شوند بی‌اعتمادند، اما از سویی دیگر بخش عمده این یادداشتها و نوشته های آنقدر از لحاظ محتوا ضعیف و غیرکارشناسانه بود که به تدریج اعتبار خود را حتی نزد هواداران فتنه سبز نیز از دست داد. اوج افتضاح و رسوایی جرس در ایام دهه فجر رقم خورد، آنگاه که فتنه‌گران بعد از شکست سنگین در 9 دی ماه تلاش کردند تا آبروی از دست رفته را به نحوی در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی جبران کنند. تلاش یک ماهه این جریان با طرح سناریوی "اسب تراوا" که توسط نویسنده ضدانقلاب سایت جرس - ابراهیم نبوی - نوشته شده بود، به اوج خود رسید و سعی شد تا مبتنی بر آن هنگام سخنرانی رئیس جمهور در راهپیمایی 22بهمن، میدان آزادی به تسخیر سبزهای فتنه‌گر در آید. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد این بود که "اسب تراوا در گل ماند" و دوربینهای رسانه‌های بیگانه تنها توانستند حماسه میلیونی ملت را ثبت کنند و برای فتنه گران، هواداری باقی نمانده بود.

بلافاصله هجمه سنگینی علیه جرس آغاز شد و هواداران مجازی سبزها، این سایت را عامل شکست سنگین فتنه گران در 22 بهمن دانستند. این افتضاح، جرس را بطور کامل از اعتبار انداخت و ناتوانی و بی‌سوادی نویسندگان و نظریه پردازان آن را بیش از پیش نشان داد و نشان داد که این خارج نشینان تا چه اندازه از واقعیات ایران اسلامی بیگانه‌اند.

امروز نیز جرس به شبهه افکنی علیه ارکان انقلاب بزرگ ملت ایران ادامه می‌دهد و در شرایطی که به شدت مخاطبین خود را از دست داده، جشن یک سالگی خود را جشن گرفته است، در حالی که برگزاری سوگواری بیشتر می‌تواند تسلی دل مدیریت جرس باشد.  زوال و مرگ تدریجی ضدانقلاب داستان مشهور سی ساله گذشته انقلاب اسلامی است و بی‌شک وضعیت کنونی سلطنت‌طلبان و منافقین و افرادی چون بنی‌صدر و ... به خوبی می‌تواند آینه تمام نمایی برای امروز و فردای عطاالله مهاجرانی باشد.

 


  
  

استاد مطهری، مهندس موسوی و بیماری التقاط

 

 

در میان شاگردان حضرت روح الله(ره) بی‌شک استاد شهید مرتضی مطهری را می‌توان برجسته‌ترین شاگرد ایشان دانست که نام وی چون خورشیدی در محفل شاگردان امام(ره) می‌درخشد.

استاد شهید مرتضی مطهری با تفقه و دقت نظر در آموزه‌های دینی چنان بر آن اشراف یافت که استادش در وصف آثار وی می‌گویند: «آثاری که از او هست، بی استثنا، همه آثارش خوب است. و من کسی، دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بی‏استثنا آثارش خوب است‏.»(11/2/61)

اما یکی از مولفه ها و وی‍ژگی‌هایی‌که مطهری را در این جایگاه ممتاز قرار داد، حضور وی در جبهه مقابله با نفوذ اندیشه‌های انحرافی در حوزه دین بود. مطهری به خوبی دریافت آنچه که دین را در عصر حاکمیت ایدئولوژی‌های انسانی تهدید می‌کند، نه ظهور و بروز مکاتب اومانیستی و حتی الحادی است، بلکه شکل‌گیری اندیشه‌های التقاطی است که استحاله تدریجی دین را نشانه رفته است.

تلاش برای به روز کردن دین و ارائه چهره ای از آن متناسب با مقتضیات زمان، توسط مسلمانانی که دغدغه دین را داشته ولی به جای تفقه در دین با وام گیری مفاهیم و ارزشها از دیگر مکاتب به ظاهر مدرن جدید، حرکتی انحرافی بود که منجر به ارائه دینی التقاطی گردید.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در تشریح وضعیت فکری – فرهنگی آن دوران می‌فرمایند: »یک عده تحت‌تأثیر جاذبه‌های افکار نو و وارداتی، مجذوب اینها می‌شدند و سعی می‌کردند اسلام و فکر اسلامی و دین را با اینها تطبیق کنند؛ منتی هم سر دین می‌گذاشتند که ما اسلام را جوان‌پسند و مردمی و قابل قبول کرده‌ایم! گاهی اوقات کاسه‌ی از آش داغ‌تر هم می‌شدند و چند قدم هم جلوتر از صاحبان این فکرها پیش می‌رفتند، برای این‌که نبادا متهم به مرتجع بودن و این حرفها شوند که این را هم ما در مواردی دیدیم. نبوت و توحید و معاد و مباحث امامت و مباحث فقهی و مباحث اجتماعی و سیاسی اسلام را به سمت مشابهات خودش در مکاتب بیگانه‌ی از اسلام و احیانا الحادی و بکلی بیگانه‌ی از دین کشاندند و منت هم سر اسلام می‌گذاشتند که ما آمدیم اسلام را همه‌کس فهم و همه‌کس پسند و در چشمها شیرین کردیم!« (18/12/82)

در این دوران اندیشه‌های مارکسیستی، لیبرالیستی، اگزیستانسیالیستی و دیگر ایسمهای غربی توسط جریانهای فکری داخلی به آموزه‌های دینی گره زده می‌شد و نسخه های التقاطی اندیشه برای جلب نظر جوانان و جذب آنها به احزاب و گروههای سیاسی مختلف ارائه می‌گردید.

نهضت آزادی، جبهه ملی، مجاهدین خلق(منافقین)، چریکهای فدایی خلق، حزب سوسیالیستهای خداپرست، حزب توده، گروهک فرقان و ... از جمله گروههای ریز و درشتی بودند که در دهه 20 تا 50 در کشور شکل گرفته و کم و بیش از اندیشه التقاطی رنج می‌بردند.

در چنین شرایطی بود که مطهری به صحنه آمد و برای مبارزه با التقاط، افزایش آگاهی و بصیرت و شناخت صحیح آموزه‌های دینی با متد و روشهای اسلامی و همچنین تعریف شفاف مرز بین اسلام و مارکسیسم و لیبرالیسم و دیگر ایسم‌های مطرح، مجاهدت خود را آغاز نمود.

حکیم فرزانه انقلاب اسلامی و یار دیرین شهید مطهری، وی را "پهلوان میدان مبارزه با افکار التقاطی"(11/2/84) معرفی کرده و در وصف ایشان می‌فرماید: »ایشان با قوت فکری و اندیشه صائب خود در دهه‌های 1340-50 وارد میدان‌هایی شد که تا آن زمان هیچ کس در زمینه مسائل اسلامی وارد آن نشده بود و با تفکرات وارداتی غربی و شرقی به چالش علمی عمیق، وسیع و تمام نشدنی پرداخت و در جبهه مقابله با مارکسیسم و تفکرات غربی و لیبرالیسم دست به یک جهاد هوشمندانه زد و با توان علمی و ایمان راسخ و اعتماد به نفس، موفقیت‌های بزرگی به دست آورد و با قدرت اجتهاد و انصاف و ادب علمی، روشی متقن و بدور از تحجر و التقاط برای معرفی اسلام و مقابله با کج‌اندیشی و انحراف ایجاد کرد و پایه‌های افکار مورد نیاز جامعه اسلامی و انقلابی را تأسیس نمود و نقش مؤثری بر جریان فکری اسلامی و شکل‌گیری نظام اسلامی بر جای گذاشت و بصورت سنگری امن برای جوانان طالب و علاقمند فکر اسلامی در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها درآمد تا بتوانند زیر سایه این تفکر عمیق و مستحکم دین خود را حفظ کنند و دست‌آوردهای نوین فکری داشته باشند و از آن دفاع نمایند.«(6/2/83)

معظم له در جایی دیگر مطهری را عالمی "نافذالبصیره" معرفی می‌کند که حضور در جبهه مبارزه با التقاط برخاسته از این ویژگی ایشان بود. ایشان می فرمایند: «شهید مطهّری یک مبارزِ در راه خدا؛ یعنی یک مجاهد فی سبیل‌اللَّه بود. منتها جهاد، انواعی دارد. یکی از سخت‌ترین جهادها این است که در مقابله با هجوم افکار و فرهنگهای غلط و انحرافی و درک غلط جمعی از مردم، انسانی که حق را می‌شناسد، بایستد و بخواهد از حق دفاع کند و با بیان، با فکر، با منطق و با سلاح زبان و قلم، ذهنها را به سمت آنچه درست است هدایت کند. این، از آن جهادهای بسیار دشوار است و شهید مطهّری، این جهاد سخت را سالهای متمادی انجام داد. او انسان بصیر و نافذالبصیره‌ای بود؛ آدم معمولی نبود؛ بینش تیزی داشت؛ به سطح جامعه نگاه می‌کرد و اشتباهاتی را که در فهم عمومی ملت ما وجود داشت و متأثّر از تلقین دشمنان بود، می‌فهمید که چیست و شروع می‌کرد با آنها مبارزه کردن.« (15/2/72)

حاصل همین کالبدشکافی و شفاف سازی و آگاهی‌بخشی‌ بود که کینه مطهری در قلب مخالفین التقاطی رسوب نمود و شکست خوردگان عرصه مباحثه و مجادله علمی، آنگاه که همه نقشه های خود را نقش بر آب می‌دیدند و شاهد ریزش و جدایی جوانان از اندیشه های انحرافی خود بودند، راه را تنها در حذف فیزیکی مطهری یافته و وی را با گلوله ای در 12 اردیبهشت سال 1358 به شهادت رساندند. گلوله ای که از اسلحه منافقی بر پیشانی "شهید مبارزه با التقاط" نشست.

حضرت آیت الله خامنه ای به این ماجرا چنین اشاره دارد: »همان مبارزه موجب شد که مطهّری به شرف شهادت نائل شود؛ یعنی آن دشمنی که مطهّری را بر زمین انداخت و خون او را جاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم می‌داد، صدمه می‌دید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانی‌که با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند.« (15/2/72)

هرچند مبارزه مطهری با التقاط در هوشیاری ملت نسبت به این بیماری نقش بسزایی داشت، اما موجب ریشه کن شدن کامل آن نگردید. با آشکار شدن ماهیت این جریانها برای ملت در سال 60، تا مدتی اندیشه های التقاطی به محاق رفته و عرصه ظهور و بروز نیافتند. با پایان یافتن جنگ و اولویت گرفتن مساله توسعه و بازسازی کشور و قدرت گرفتن دولت سازندگی بود که فضای فکری - فرهنگی کشور نیز دچار تحول شد و زمینه‌های شکل‌گیری و تقویت جریانهاب التقاطی جدید فراهم آورد. فعالان سیاسی - فرهنگی که روزگاری خود را منادی اسلام ناب محمدی(ص) می‌دانستند، به دلیل نداشتن عمق کافی در شناخت آموزه‌های دینی در مواجه با ایدئولوژی‌های جدیدی که در دهه 70 توسط استاد غرب زده در دانشگاهها تدریس می شد، دچار استحاله شده و به روشنفکرانی مبدل گردیدند که به بهانه ارائه قرائتهای جدید از دین، اندیشه اسلام ناب محمدی(ص) را دچار التقاط کردند.

این عدم توجه به مرزبندی‌ها و رعایت اصول، تنها در حوزه های فکری – فرهنگی باقی نماند، بلکه بتدریج التقاط مرزهای جناح بندیهای سیاسی را نیز در نوردید و التقاطیون تا شورای مرکزی احزاب و گروههای سیاسی مدعی خط امام به پیش رفتند. نفوذ اندیشه های سکولاریستی در دفتر تحکیم وحدت و استحاله کامل این جریان باسابقه دانشجویی مدعی خط امام نمونه عینی نفوذ اندیشه های التقاطی در درون جبهه مدعی خط امام بود.

ظهور و محوریت یافتن افرادی چون عبدالکریم سروش، حسین بشسیریه، سیدجواد طباطبایی، مجتهد شبستری، اکبر گنجی، محسن کدیور، هاشم آغاجری و ... به عنوان لیدرها و تئوریسین‌های فکری این گروهها، بالاخص بعد از شکل گیری دولت دوم خرداد، نمونه ای از نفوذ و استحاله در حوزه های فکری – معرفتی این جریان بود.

همچنین ائتلاف و تعامل کامل با گروههای سیاسی و شخصیتهای محوری آن همچون نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز، جنبش‌های فمینیستی، جریانهای مدعی حقوق بشر، جنبشهای مارکسیستی و نئومارکسیستی دانشجویی و ... را می‌توان به عنوان نماد کامل التقاط در حوزه فعالیتهای سیاسی مطرح نمود.

فرآیند "فرورفتن در منجلاب التقاط" بود که در قالب فتنه سبز و کلید خوردن سناریوی کودتای مخملین در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم ظاهر گردید و اندیشه التقاطی آثار سیاسی – امنیتی خود را به عینه بروز داد و به جریان برانداز نظام مبدل شد. (پروسه‌ای که قریب به 30 سال پیش در سالهای 59، 60 توسط اسلاف خلف جریانهای التقاطی امروز، شاهد آن بودیم!)

در این میان التقاطیون که لیدری جریان فتنه را برعهده داشتند، تا بدانجا پیش رفتند که همه جریانهای منحرف فکری - سیاسی و زخم خوردگان از انقلاب اسلامی به حمایت از آنها وارد عمل شده و برای موفقیت فتنه گران در برابر اندیشه اصل اسلام ناب محمدی(ص) صف آرایی کردند.

مروری بر رفتار سیاسی و سخنان موسوی مدعی خط امام به عینه وجود اندیشه التقاطی را در وی آشکار می‌سازد. به عنوان نمونه وی در روزهای پایانی فروردین ماه سال جدید به دیدار جمعی از فعالان ملی- مذهبی رفته و در آنجا اظهار می دارد: «ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم. قرائتی از دین که واجد حداکثر مدارا نسبت به تمامی دیدگاه ها و عقاید است.»

تلاش برای تبلیغ "قرائت رحمانی از دین" از جمله مفاهیمی مشتبهی است که برای فهم منظور موسوی باید به دیگر گفتار و رفتار وی توجه نمود. وی در بخشی دیگر از سخنان خود در این دیدار منظور خود را از نگاه رحمانی به دین ارائه می‌دهد و آن را متناظر با "نگاه حداقلی به دین" تفسیر می‌نماید و تاکید می‌کند: «همه باید دور هم و کنار و همدل یکدیگر باشیم؛ باید روی «حداقل‌ها» توافق کرد. شعارهایی را برگزینیم که قدرت وصل‌کردن و همراه ساختن حداکثری داشته باشد. همان‌طور که رنگ سبز، شاخصی حداقلی برای پیوند یافتن شهروندان معترض به وضع موجود شده است، باید بر محورهایی حداقلی برای پیشبرد و گسترش جنبش سبز اجماع کرد.»

همین نگاه حداقلی است که زمینه نفوذ و استحاله را در جریانهای سیاسی و ایجاد التقاط را در جریانهای فکری فراهم آورده است. بیماری که جریان فتنه و سران فتنه بدان دچار گشته اند. جالب است که بدانیم در این دیدار افرادی چون "حبیب الله پیمان" و "عزت الله سحابی" و "محمدبسته نگار" حضور دارند! در این شرایط به خوبی معلوم می‌شود که مصادیق ضمیر "ما" در عبارت" همه باید دور هم و کنار و همدل یکدیگر باشیم" چه کسانی هستند!

آری منظور ایشان از قرائت رحمانی از دین، کنار نهادن توصیه های حضرت امام در مورد جریانهای سیاسی انحرافی از جمله نهضت آزادی است و دیدار و موانست با آنها برای تحقق آنچه وی آرمانهای جنبش سبز می‌نامد، می‌باشد! براستی تلاش برای وحدت با جریانهای مخالف و معاند و مطرود حضرت امام(ره) توسط نخست وزیر امام چه معنایی می‌تواند داشته باشد!؟ آیا آقای موسوی این عبارات حضرت امام(ره) را خطاب به وزیرکشور وقت که اتفاقا وزیر کشور آقای موسوی در سال 1367 و رئیس کمیته صیانت از آرای وی در سال 1388 بوده را فراموش کرده‌اند که فرمودند: «نهضت به اصطلاح آزادى صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا قانونگذارى یا قضایى را ندارند؛ و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهاى جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهاى دیگر، حتى منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است» (صحیفه امام، ج 20، ص 479، 30/11/67)

امروز جریان فتنه پا را از این هم فراتر نهاده و سازمان منافقین، سلطنت طلبان و ضدانقلابیون فراری را در جمع حامیان سبزپوش خود می‌بیند و تلاشی هم ندارد که صف خود را ازآنها جدا نماید.

به هر حال هر چه می‌گذرد ابعاد جدیدتری از اندیشه التقاطی سران فتنه نمایان می‌گردد و به خوبی نشان می‌دهد که عاقبت "التقاط اندیشی" از آخور دشمنان انقلاب اسلامی سر در خواهد آورد. براستی اگر مطهری امروز زنده بود در برابر التقاط جدید چگونه افشاگری می‌کرد؟!

جامعه امروز ما به مطهری‌های دیگری سخت نیازمند است!

  


  
  
جزئیات جدید از جلسه پستویی اوباما و خبرنگاران در کاخ سفید
ارسال سیگنال مهم پذیرش ادامه برنامه هسته‌ای ایران

فلینت وهیلاری مان لورت در نوشته‌ای که هافینگتون پست آن را منتشر کرد، جزئیات جدیدی از جلسه پستویی اوباما با خبرنگاران در کاخ سفید را منتشر کردند و با استناد به نقل قول‌های منابع حاضر در جلسه خبر دادند که اوباما احتمالاً آماده پذیرش ادامه برنامه هسته‌ای ایران با نظارت است.

به گزارش رجانیوز، این پیام در حالی از سوی خبرنگاران حاضر در جلسه به تهران منتقل می‌شود که دکتر احمدی‌نژاد هفته گذشته پیشنهاد گفت‌وگوی علنی با رئیس‌جمهوری امریکا را مطرح کرده بود.

ادامه برنامه هسته‌ای ایران اگر به معنای ادامه غنی‌سازی باشد، همان چیزی است که جمهوری اسلامی بارها بر آن تأکید و خاطرنشان کرده است که پیش شرط تعلیق به معنی بی‌نتیجه بودن هرگونه مذاکره است.

در گزارش زیر مشخص است که اوباما بعد از یک دوره تهدید نظامی ایران که در رسانه‌های غربی علیه ایران پر رنگ شد و حتی رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا نیز برای اولین بار صراحتاً از وجود طرحی برای اقدام نظامی علیه ایران سخن گفت، بلافاصله در صدد تغییر فضا برآمده است.

به گفته دیوید ایگناتوس در واشنگتن پست دستور کار باراک اوباما رئیس جمهور امریکا در صحبت های دو روز قبلش خطاب به گروهی از گزارشگران در کاخ سفید درباره ایران ابلاغ این پیام به رهبران این کشور بود که امریکا ممکن است قراردادی را بپذیرد که به ایران اجازه دهد مادامی که اقدامات اعتماد ساز در تایید منحرف نشدن برنامه هسته ای غیرنظامی اش به سمت ساخت بمب به عمل می‌آورد، به این برنامه ادامه دهد.

اینکه رئیس جمهور امریکا احساس می کند باید گزارشگران غربی را فرابخواند تا پیامی به تهران ابلاغ کند شاخصی بد مبنی بر موفق نشدن دولت اوباما برای برقراری یک مجرای مطمئن برای ارتباط با رهبران ایران است. ایگناتوس خاطر نشان می کند اوباما سال گذشته دو نامه سری برای رهبری جمهوری اسلامی ارسال کرده بود اما اوباما همچنین ترجیح داد به نامه تبریک محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 2008 پاسخ ندهد، کاری که احمدی نژاد گفت بی سابقه بود و انجامش برای وی آسان نبود. نامه های اوباما به آیت‌الله خامنه‌ای در تهران تلاش برای تماس با مقامی بالاتر از رئیس جمهور منتخب ایران قلمداد شد. اما تکراری دیگر از تلاش دولت‌های امریکا برای برقراری مجاری ارتباطی با رهبران ایران به طور منفرد و نه رفتار با جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام، الگویی شکست خورده است که به رسوایی رونالد ریگان در مسئله ایران کنترا باز می گردد و نه خوشایند آیت الله خامنه ای است نه احمدی نژاد.

به علاوه معلوم نیست ایرانیان هر پیامی را که رئیس جمهور امریکا سعی کند از طریق ملاقاتش با گروهی از گزارشگران غربی ابلاغ کند، دریافت کنند. به نظر می‌رسد همه گزارشگران نیز پیام را نگرفته اند. در حالی که ایگناتوس بر عمق تفکر راهبردی و علاقه واقعی اوباما به یک راه حل صلح آمیز برای مسئله هسته ای تاکید می کند. پیتر دیوید اقتصاددان گزارش می دهد اوباما هیچ سیاست جدیدی ارائه نداد و بیشتر درباره گزینه های نامشخص دیگر صحبت کرد.

مارک امبیندر از نشریه آتلانتیک معتقد است نکته واقعی ابلاغ این پیام به شنوندگان بین المللی غیر ایرانی و داخل امریکا بود که سیاست اوباما مبنی بر تعامل توأم با تحریم تاثیر مطلوبی در منزوی ساختن ایران از جامعه بین الملل داشته است و حداقل یک سال طول می‌کشد تا تهران به توانایی فرار هسته ای رسیدن به نقطه غیرقابل بازگشت که به لحاظ نظری ممکن باشد، حتی نزدیک شود.

جفری گلدبرگ همکار امبیندر این برداشت را داشت که آن جلسه نوعی موفقیت برای گروه امنیت ملی اوباما بود. ایگناتوس و چند تن دیگر از حضار گزارش دادند رئیس جمهور به نشانه هایی از تاثیرات سیاسی تحریم های جدید علیه ایران اشاره کرد. یک مقام عالی رتبه دولت اوباما به خصوص به اعتصاب بازار در ماه گذشته به عنوان مثال اشاره کرد اما این شاخص بد دیگری در این خصوص است که تجزیه و تحلیل دولت اوباما از رویدادهای داخلی ایران بر چه اطلاعات بدی استوار است. اعتصاب بازار که عملا تکرار رویداد مشابهی در سال 2008 بود، عمدتاً تلاشی موفق توسط نخبگان تجاری سنتی برای مقاومت در برابر اعمال مالیات های اضافی از سوی دولت ایران بود چیزی که صندوق بین المللی پول توصیه می کند هیچ نشانه ای وجود ندارد که بازاری ها اکنون در نتیجه تحریم ها به آنچه که از جنبش سبز باقی مانده، پیوسته اند اما صرف نظر از همه این مسائل بررسی مضمون اصلی اظهارات رئیس جمهور امریکا مهم است.

ایده های اوباما درباره تعامل با جمهوری اسلامی در یک سطح تعمیم نسبتا بالا بد نیست و قطعا از ایده های اکثر مقامات اصلی و فرعی کابینه که وی آن‌ها را برای کار بر روی سیاست مربوط به ایران تعیین کرده است، بسیار بهتر است اما مانند گذشته سؤال واقعی این است که آیا اوباما حاضر است سرمایه سیاسی کار با فرض مخاطرات سیاسی را توسعه دهد و تصمیمات سختی در زمینه سیاست اتخاذ کند که ایده های آن را در مقابل تهران موثر سازد. تاکنون اوباما آمادگی چنین کاری نداشته است و همین امر نه سرسختی ایران یا اختلافات داخلی ادعا شده، علت واقعی بی ثمر بودن تلاش های وی برای تعامل بوده است.

در جبهه هسته ای، مسئله اصلی این است که آیا امادگی بسیار محدود رئیس جمهور برای پذیرش قراردادی که به تهران اجازه دهد برنامه هسته ای غیرنظامی اش را حفظ کند، تمایل به پذیرش ادامه غنی سازی اورانیم تحت پادمان بین المللی در خاک ایران را هم شامل می شود یا نه.

قبل از مذاکرات هسته ای جدید که احتمالاً ماه آینده آغاز خواهد شد، برخی مقامات ایران می گویند اگر جامعه بین‌الملل تأمین سوخت جدید برای راکتور تحقیقاتی تهران را تضمین کند و بیانیه مشترک ایران با برزیل و ترکیه در خصوص موضوعات هسته ای را بپذیرد، حاضر است غنی سازی اورانیم تا سطح 20 درصد را که برای تامین سوخت راکتور تهران لازم است، متوقف کند. چیز تازه ای در این مواضع ایران که قطعا نتیجه تشدید تحریم های بین الملل امریکا و اروپا نیست روی نداده است. ایرانیان از ابتدای مطرح شدن موضوع سوخت راکتور تهران تلاش برای غنی سازی 20 درصدی را به همکاری نکردن جامعه بین الملل برای کمک به تأمین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران ارتباط داده بود.

ایران با وجود چند قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر توقف همه فعالیت های غنی سازی در این کشور می خواهد حق آن در غنی سازی اورانیم به عنوان یک شرط مهم برای پیشرفت به سمت یک قرارداد هسته ای بزرگتر به رسمیت شناخته شود.

دولت اوباما همچنان درگیر اختلاف نظرهای داخلی درمورد مسئله غنی سازی است. اگر اوباما بالاخره حاضر شود نقشی واقعی در این مسئله ایفا کند و غنی سازی تحت نظارت در ایران را بپذیرد، می تواند به یک توافق هسته ای دست یابد و روابط با جمهوری اسلامی را در مسیر مثبت تری قرار دهد. اوباما اگر این کار را نکند، فرصت دیگری را برای دیپلماسی موثر در قبال تهران از دست خواهد داد.

در مسئله افغانستان سوال اصلی این است که آیا اوباما واقعا مایل است اقدامات لازم را اتخاذ کند که به ایران نشان دهد منافع ان در افغانستان در واقع هنوز با منافع امریکا مرتبط است. در پی حملات تروریستی یازده سپتامبر 2001، تهران با امریکا در افغانستان همکاری کرد. از جمله برای آنکه واشنگتن را به بازنگری در خصومت دیرینه اش در قبال جمهوری اسلامی ترغیب کند اما تهران همچنین از آن جهت همکاری کرد که اظهارات امریکا را پذیرفت که واشنگتن خواهان افغانستانی مستقل و با ثبات است که با ایران خصومت نخواهد داشت. هیلاری مان لورت یکی از معدود مقامات امریکا در مباحثات با همتایان ایرانی در مورد نحوه برخورد با افغانستان و القاعده طی این دوره بود.

اکنون که دولت اوباما به تلاش‌های حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان برای مذاکره با طالبان در مورد تقسیم قدرت به عنوان راهی برای تسهیل روند کاهش نیروهای امریکایی رضایت می دهد، تهران دیگر قائل به حسن نیت واشنگتن یا کفایت رهبردی ان در افغانستان نیست. اوباما و مشاورانش ظاهرا درک نمی کنند اوضاع در افغانستان از نقطه نظر ایران چقدر تغییر کرده است. امروز اوباما باید گام های مثبتی بردارد که سیاست گذاران ایران را متقاعد سازد قصد ندارد افغانستان را به طالبان قویا ضد ایران و حامیان خارجی اصلی آن یعنی پاکستان و عربستان سعودی که دو رقیب منطقه ای مهم ایران هستند، تحویل دهد. در غیر این‌صورت، افغانستان احتمالا به یک نقطه تنش فزاینده بین واشنگتن و تهران نه عرصه ای برای همکاری تبدیل می شود.

از یک دیدگاه مثبت، صحبت های اوباما حداقل تایید می کند وی معتقد نیست هیچ علتی در کوتاه مدت یا میان مدت برای رویارویی نظامی وجود داشته باشد اما در عین حال، هیچ دلیلی ارائه نمی دهد که اوباما یک طرح اساسی برای قرار دادن روابط امریکا- ایران بر مبنای با ثبات تر و به لحاظ راهبردی مؤثرتر داشته باشد.
 


  
  
<   <<   6   7      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ به طور جمعی تولد تون مبارک باد